بسم الله الرحمن الرحیم
یهود در قرآن
در
قرآن کریم حدود هشت بار کلمه «الیهود»، ذکر شده است و همچنین سه بار نیز از کلمه
«هوداً» استفاده شده، امّا پرشمارترین کلمه، نام «بنی اسرائیل» میباشد که حدوداً
چهل و یک بار در قرآن آمده است. این موارد غیر از اشارههایی است که قرآن نسبت به
حضرت موسی، یوشع، جالوت، داود، سلیمان و سایر پیامبران بنی اسرائیل دارد و هم چنین
غیر از مواردی است که به کتابهای مقدس یهود و احبار و بزرگان این قوم اشاره میکند.
از
جمع بندی اشارهها و تصریحات قرآن میتوان نتیجه گرفت که خداوند به قوم بنی
اسرائیل دین و آیینی فرستاده بود که در آن احکام الهی بیان شده بود، ولی بنی
اسرائیل به همه آن عمل نکرده آن را تحریف کردند.[4] این
آیین و دین تحریف شده در آیات متعددی مورد اشاره قرار گرفته و تحریفات آن بیان شده
است. در لا به لای این تبیینها برخی از ویژگیهای بنی اسرائیل و پیروان آیین یهود
نیز بیان شده است که در ذیل به چند مورد اشاره میشود:
1-برتر دانستن آیین
یهود: قرآن میفرماید: «یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ موقعیتی (نزد خدا)
ندارند و مسیحیان نیز گفتند: یهودیان هیچ موقعیتی ندارند ... خداوند روز قیامت
دربارة آنچه در آن اختلاف داشتند داوری میکند.»[5]
این
آیه به وضوح نشان میدهد که یهودیان آیین خود را برترین آیین دانسته و ادیان بعد
از خود را قبول نمیکردند. البته این امر در میان مسیحیان نیز رواج داشت. چنان که
قرآن در جای دیگر میفرماید: «آنها گفتند: هیچ کس جز یهود و نصاری هرگز داخل بهشت
نخواهند شد، این آرزوی آنها است. بگو: اگر راست میگویید دلیل خود را بیاورید»
2- اعتقاد به
تفویض: قرآن میفرماید که یهودیان گمان میکنند خداوند مجبور
است و تمام کارها را به مخلوقات تفویض کرده است و این پنداری غلط است، به همین
دلیل در سورة مائده میفرماید: «و یهود گفتند: دست خدا بسته است، دستهایشان بسته
باد و به خاطر این سخن از رحمت الهی دور شوند. بلکه دستان خدا گشاده است، هر گونه
بخواهد میبخشد ...»[6]
3- فتنه
انگیزی و فساد در زمین: قرآن یهودیان را فتنهانگیز معرفی کرده
میفرماید: «... هر زمان آتش جنگی افروختند خداوند آن را خاموش ساخت و برای فساد
در زمین تلاش میکنند و خداوند مفسدان را دوست ندارد. »[7]
4- دشمنی با
مسلمانان: از دیگر ویژگیهای یهودیان دشمنی آنان با
مسلمانان است، قرآن کریم در این مورد میفرماید: «به طور مسلم دشمنترین مردم نسبت
به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهی یافت
...»[8]
5-مخالفت با توحید:
یهودیان جزو اولین گروههایی بودند که توحید را به شرک آلوده کردند و معتقد شدند
«عُزیر» پسر خداوند است. قرآن در توضیح این باور آنان میفرماید: «یهود گفتند:
عُزیر پسر خدا است و نصاری گفتند: مسیح پسر خدا است این سخنی است که با زبان خود
میگویند که همانند کافران پیشین است. خدا آنان را بکشد چگونه از حق انحراف مییابند.»[9]
6- پیمانشکنی
و مخالفت با احکام الهی: از دیگر خصوصیات قوم یهود عمل نکردن به
اوامر و احکام الهی است قرآن در این مورد میفرماید: «و به یاد آورید زمانی را که
از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید و به پدر و مادر و
نزدیکان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید و به مردم نیک بگوئید و نماز به پا دارید و
زکات بدهید، پس همه شما جز عده کمی سرپیچی کردید و (از وفای به پیمان خود)
رویگردان شدید.»[10] و
در آیه دیگری نیز میفرماید: «... و رسولان ما دلایل روشنی برای بنی اسرائیل
آوردند، امّا بسیاری از آنها پس از آن در روی زمین تعدی و اسراف کردند. »[11]
البته
این ویژگیها تنها گوشهای از خصوصیات قوم یهود است و قرآن کریم به ویژگیهای
بسیاری اشاره دارد که تفاسیر به آنها پرداختهاند، در اینجا میتوانیم چنین نتیجهگیری
کنیم که از دیدگاه قرآن، خداوند به قوم یهود نعمتهای فراوانی اعطاء کرده بود،[12] لکن
آنان به جای سپاسگذاری طغیان کرده، پیمانشکنی نموده و به فتنهانگیزی و فساد روی
آوردند و با پیامبران الهی مخالفت کرده، دین اسلام را که آخرین و کاملترین دین
بود قبول نکردند.
یک نگاه کلی ایات مربوط به یهود را می توان به دو گروه تقسیم نمود: الف) عقاید و باورهای یهود؛ ب) کارشکنیها و فعالیتهای تخریبی علیه مسلمانان.
الف) عقاید و باورهای یهود
1- دشمنی با مؤمنین:
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا؛مائده/82
به طور مسلّم ( ای پیامبر ) دشمن ترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهی یافت.
2-اذیت و آزار مؤمنین:
لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا أَذًی کَثیرًا وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ اْلأُمُور؛ِ آل عمران/186
به یقین (همه شما) در اموال و جانهای خود، آزمایش می شوید و از کسانی (یهودیان) که پیش از شما به آنها کتاب (آسمانی) داده شده است و (همچنین) از مشرکان، سخنان آزار دهنده فراوان خواهید شنید و اگر استقامت کنید و تقوا پیشه سازید (شایسته تر است؛ زیرا) این از کارهای مهم و قابل اطمینان است.
3-عقیده یهود در مورد خودشان:
وَ قالَتِ الْیهُودُ وَ النَّصاری نَحْنُ أَبْناءُ اللّهِ وَ أَحِبّاؤُهُ؛ مائده/18 یهود و نصاری گفتند: ما فرزندان خدا و دوستان ( خاص ) او هستیم.
4-عقیده یهود درباره خداوند:
وَ قالَتِ الْیهُودُ یدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ ایدیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یداهُ مَبْسُوطَتانِ؛ مائده/64 .
و یهود گفتند: « دست خدا ( با زنجیر ) بسته است». دستهایشان بسته باد! بلکه هر دو دست ( قدرت ) او، گشاده است.
5- طغیان و سرکشی یهود:
وَ قَضَینا إِلی بَنی إِسْرائیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی اْلأَرْضِ مَرَّتَینِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبیرًا ، فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیکُمْ عِبادًا لَنا أُولی بَأْسٍ شَدیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعْدًا مَفْعُولاً؛ اسراء4/5
ما به بنی اسرائیل در کتاب ( تورات ) اعلام کردیم که دوبار در زمین فساد خواهید کرد و برتری جویی بزرگی خواهید نمود. هنگامی که نخستین وعده فرا رسد، گروهی از بندگان پیکار جوی خود را بر ضد شما بر می انگیزیم ( تا شما را سخت در هم کوبند، حتی برای به دست آوردن مجرمان ) خانه ها را جست وجو می کنند و این وعده ای است قطعی.
6- قساوت و سنگدلی:
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِی کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً؛ بقره/74
سپس دلهای شما ( خطاب به یهود ) بعد از واقعه سخت شد، همانند سنگ یا سخت تر.
7-ایمان نداشتن به نبوت:
وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتّی نَرَی اللّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ؛ بقره/55 .
و (نیز به یاد آور) هنگامی را که گفتید: « ای موسی! هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد، مگر اینکه خدا را آشکار ببینیم ». پس صاعقه شما را گرفت؛ در حالی که تماشا می کردید.
8-کفران نعمت:
وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نَصْبِرَ عَلی طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّکَ یخْرِجْ لَنا مِمّا تُنْبِتُ اْلأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها؛بقره/61
و (نیز ای یهود! به خاطر آورید) زمانی را که گفتید: « ای موسی ! هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفا کنیم. از خدای خود بخواه که از آنچه زمین می رویاند؛ از سبزیجات، خیار، سیر، عدس و پیازش برای ما فراهم سازد.
9-کشتار انبیا:
وَ ضُرِبَتْ عَلَیهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ وَ باءُو بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یکْفُرُونَ بِایاتِ اللّهِ وَ یقْتُلُونَ النَّبِیینَ بِغَیرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یعْتَدُونَ؛ بقره/61
و مُهر ذلت و نیاز بر پیشانی آنها زده شد و باز گرفتار خشم خدایی شدند؛ چون آنان بایات الهی، کفر می ورزیدند و پیامبران را به ناحق می کشتند، اینها به خاطر آن بود که گناهکار و متجاوز بودند.
10-انداختن نارساییها و مشکلات به گردن رهبری:
وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیئَةٌ یطَّیرُوا بِمُوسی وَ مَنْ مَعَهُ؛ اعراف/131
وقتی که بدی ( و بلا ) به آنها می رسید، می گفتند: « از سوی موسی و کسان اوست».
11ـ فراموش کردن خدمات دیگران:
وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیکُمْ إِذْ أَنْجاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ وَ یذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یسْتَحْیونَ نِساءَکُمْ وَ فی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظیمٌ؛ إبراهیم/6
و ( به خاطر بیاورید ) هنگامی را که موسی به قومش گفت: نعمت خدا بر خود را به یادداشته باشید، زمانی که شما را از ( چنگال ) آل فرعون رهایی بخشید. همانا شما را به بدترین وجهی عذاب می کردند، پسرانتان را سر می بریدند و زنانتان را ( برای خدمتکاری ) زنده نگه می داشتند و در این، آزمایش بزرگی از طرف پروردگارتان برای شما بود.
12-اذیت و آزار پیشوا و رهبری:
وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنی وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیکُمْ؛ صف/5
و ( به یاد آورید ) هنگامی را که موسی به قومش گفت: ای قوم من! چرا مرا آزار می دهید، با اینکه می دانید من فرستاده خدا به سوی شما هستم؟!
13-عهد شکنی:
فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیةً ؛ مائده/13
(بنی اسرائیل را ) به خاطر پیمان شکنی، از رحمت خویش دور ساختیم و دلهای آنان را سخت و سنگین نمودیم.
14-تحریف کلام خداوند:
یحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ؛ مائده/13
سخنان ( خدا ) را از موضعش تحریف می کنند.
ب) کارشکنیها و فعالیتهای تخریبی علیه مسلمانان
1-تفرقه افکنی بین مؤمنین:
وَالَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرارًا وَ کُفْرًا وَ تَفْریقًا بَینَ الْمُؤْمِنینَ؛ توبه/107
( گروه دیگر از آنها ) کسانی هستند که مسجدی ساختند برای زیان رساندن ( به مسلمانان ) و ( تقویت ) کفر، و تفرقه افکنی میان مؤمنان.
2-پناه دادن به عناصر ضد الهی:
وَ إِرْصادًا لِمَنْ حارَبَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ؛ توبه/107
و ( مسجد ضرار ) کمین گاهی بود برای کسی که از پیش، با خدا و پیامبرش مبارزه کرده بود.
3- آواره کردن شهروندان:
یقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَی الْمَدینَةِ لَیخْرِجَنَّ اْلأَعَزُّ مِنْهَا اْلأَذَلَّ ؛ منافقون/8
می گویند:« اگر به مدینه بازگردیم، عزیزان، ذلیلان را بیرون می کنند».
4- سیاست محاصرة اقتصادی:
هُمُ الَّذینَ یقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلی مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللّهِ حَتّی ینْفَضُّوا ؛ منافقون/7
آنها کسانی هستند که می گویند: « به افرادی که نزد رسول خدا هستند انفاق نکنید تا پراکنده شوند».
5-عدم خرسندی از مسلمانان مگر با پیروی از یهود:
وَ لَنْ تَرْضی عَنْکَ الْیهُودُ وَ لاَ النَّصاری حَتّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَی اللّهِ هُوَ الْهُدی؛ بقره/120
هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد، تا ( به طور کامل، تسلیم خواسته های آنها شوی و ) از ایین ( تحریف یافته ) آنان، پیروی کنی. بگو ( ای پیامبر ): « هدایت الهی ، تنها هدایت است».
و امروز اسرائیل که ادامه دهنده تفکرات خصمانه یهود افراطی دیروز است، با اعمال و رفتار وحشیانه و غیرانسانی به ساحت قدس شریف و همجواران آن، قصد استثمار و استعمار تمامی سرزمینها را دارند ... به امید نابودی نهایی یهود به دست منجی مظلومان.
در قرآن مجید، بیش از 400 آیه درباره ی بنی اسرائیل وجود دارد و در این آیات علاوه بر ذکر قصص بنی اسرائیل، به هویت این قوم و رفتارهای تاریخی و دشمنی های ایشان نیز اشارتی رفته است. لیکن از آن جا که بررسی تمام آیات بنی اسرائیلی قرآن، خود نیازمند تحقیقی مستقل و از حوصله نوشتار حاضر، خارج است، لذا می توان به طور فهرست وار، به برخی از آن ها اشاره کرد:
1-خصیصه های تاریخی (1)
1-
طغیان گری و پرستش گوساله ی سامری
2- اعتقاد به جسمانیت خدا و درخواست رؤیت خدا
3- آوارگی چهل ساله در بیابان
4- بهانه گیری و لج بازی و محاجّه با موسی و خداوند درباره ی بقره و کشتن گاوه
5- قتل انبیاء و پیامبران
6- قتل اُسرائی که از قتل آنها منع شده بودند .
7- عصیان گری و عدم متابعت از دستور حرمت روز شنبه
8- تبدیل شدن بعضی از آنان به بوزینه (2)
9- اخذر ربا و حلال کردن دزدی از غیر یهودیان
10- تحریف کلمات خدا و جایگزینی کلمات دیگر (3)
11- اعتقاد و ادعا به این که دست خدا مغلول و بسته است (4)
12- عدم مطابعت از حق با وجود شناخت آن
13- استکبار و کفر، پس از دیدن آیات و دلایل الهی (5)
14- مرگ همگانی پس از رؤیت صاعقه و زنده شدن دوباره (6)
15- سنگدلی و سخت شدن قلوب آن ها به واسطه ی گناهان (7)
16- ادعای این که فرزندان عزیز خدایند و خدا آن ها را عذاب نخواهد فرمود و... (8)
2-خصیصه های نفسانی
1-2-ماده گرایی و اصالت ماده:
درباره ی اوصافی که در قرآن به بنی اسرائیل، اطلاق شده است می توان به خصیصه ی ماده گرایی یا «اصالة المادّه» آن ها اشاره کرد که به عنوان نمونه، شاهد آن را می توان در آیه ای که در آن، بنی اسرائیل از موسی، خواستار رویت مستقیم خدا شدند، یافت: «فقد سألوا موسی اکبر من ذلک فقالوا ارنا الله جهرة» (9)؛ از موسی در خواستی بالاتر از این (نزول دفعتی کتاب آسمانی) کردند و گفتند: خدا را به چشم ما آشکار بنما...)
2-2-زر اندوزی و زر سالاری:
از
دیگر خصوصیات آشکار یهودیان حرص و طمع به مال اندوزی و ثروت است که خداوند این
حقیقت را در آیه ی 96 سوره بقره بیان می کند:
«ولتجد نهم احرص الناس علی حیاة و من الذین اشرکوا یود احدهم لو یعمر الف سنة و ما
هو بمزحزحه من العذاب عن یعمر»؛ یهودیان را میابی که بیش از کافران بر حیات دنیا
حریص اند که حتی عمر هزار ساله را طلب می کنند، امّا این هرگز باعث گریز آنها از
عذاب نخواهد شد.
3-2 دشمنی با مؤمنان و مسلمانان:
قرآن
کریم در آیه 82 سوره مائده می فرماید: «و لتجدن اشد الناس عداوه للذین آمنوا
الیهود و الذین اشرکوا...»؛ یهودیان را شدید ترین دشمنان مؤمنان می یابید که در
این دشمنی، مشرکان نیز شریک ایشانند»
دو خصیصه ی اخیر الذّکر را می توان در موقعیت کنونی صهیونیست های امروزی و تمام
کسانی که در مسیر حرکت آنه هستند یا از آنها اطاعت می کنند نیز یافت. آنچه امروز
در دنیا و به خصوص در قدس شریف می گذرد، بیان گر آن است یکی از جلوه های دشمنی
یهود با مؤمنان از منظر قرآن، گمراه کردن و نفاق افکنی است. در آیه ی 99 سوره ی آل
عمران، به حالت توبیخ و ملامت یهود را مورد سؤال قرار داده، می فرماید: «قل یا اهل
الکتاب لم تصدون عن سبیل الله من آمنوا تبغونها عوجاً و انتم شهداء و ما الله
بغافل عما تعملون»؛ بگو ای اهل کتاب چرا افرادی را که ایمان اورده اند از راه خدا
باز می دارید و می خواهید این راه را کج سازید در حالی که شما به درستی این راه،
گواه هستید و خداوند از آنچه انجام می دهید، غافل نیست».
یهود برای پیش برد مقاصد شوم خود، غالباً دست یه نقشه های مخفیانه و توطئه های
پنهانی می زدند، که در افراد غافل و بی اطلاع زود مؤثر واقع می شد. به همین جهت
است که در آیه ی بعدی، روی سخن را به مؤمنین کرده، به آنها هشدار می دهد که تحت
تأثیر سخنان مسموم دشمن واقع نشوند و به آن ها اجازه ی نفوذ در بین خود ندهند (10)
نمونه های بیشماری از توطئه ها و دشمنی های این قوم از همان صدر اسلام در تاریخ
ثبت شده و گویای این حقیقت است که در دشمنی با مؤمنین از غفلت و بی اطلاعی عناصر
ساده لوح به نفع خویش بهره می بردند. به عنوان مثال در جنگ خندق (احزاب) منافقین و
یهودیان که به دستور پیامبر(ص) به ناچاراز مدینه خارج شده بودند، در تحریک دشمنان
اسلام، نهایت سعی و تلاش خود را به کار گرفتند و از آن جایی که درصدد دشمنی و
انتقام بودند، برای کمک به کفار اعلام آمادگی نموده، گفتند: «مطمئن باشید که شما
بر حق هستید و آیین شما از آیین محمّد بهتر است» (11) توطئه ها و پیمان شکنی های
یهود بنی قینقاع، بنی قریظه و بنی نظیر و... نمونه های دیگری از دشمنی و عداوت این
قوم سرشک علیه مؤمنین و مسلمانان است. (12)
قرآن کریم، تاریخ پر ماجرای یهود و حکایت دشمنی ها و کارشکنی های این قوم را به
وضوح و محققانه بیان می کند و جالب این که آینده و سرنوشت شوم و خطرناک ایشان را
پیش گویی نموده است.(13)
البته این دیدگاه آینده نگرانه قرآن در مورد این قوم، نه نظری جبری بلکه تبیین
واقعیتی است که از تشریح گذشته و اعمال سلف ایشان به دست می آید. این آینده نگری
را می توان از آیات اولیه ی سوره ی اسراء دریافت: «و قضینا الی بنی اسرائیل فی
الکتاب لتفسدن فی الارض مرتین و لتعلن علوا کبیرا» (14)؛ ما به بنی اسرائیل در
کتاب (تورات) اعلام کردیم که دوباره در زمین فساد خواهید کرد و برتری جویی بزرگی
خواهید نمود.
وضع کنونی یهود نیز گواه بر این حقیقت است و این که در ایه ی 112 سوره ی آل عمران
می فرماید: «ضربت الیهم الذلة» مهر ذلت بر آن ها زده شده است؛ یک حکم تشریعی نیست-
آن چنان که برخی از مفسّران گفته اند (15)- بلکه یک فرمان تکمیلی و حکم قاطع تاریخ
است که هر قومی غرق در گناه شوند و تعدّی به حقوق دیگران، جزو برنامه ی آن ها باشد
و در دشمنی و نابود کردن رهبران نجات بشریت کوشش داشته باشند، دارای چنین سرنوشتی
خواهند بود، مگر این که در وضع خود تجدید نظر کنند و جبران مافات نمایند.
حوادثی که امروزه در کشورهای اسلامی می گذرد و موضع گیری خاص صهونیست در برابر
مسلمین و جنایت ها، دشمنی ها و توطئه های فجیع ایشان علیه بشریت به ویژه علیه ملّت
های مسلمان، همگی شاهد و گویای واقعیتی است که از این آیات استفاده می شود. (16)
پی نوشت ها :
[4]
ر.ک:
بقره/83.
[5] .
بقره/113.
[6] .
مائده/64.
[7] .
مائده/64.
[8] .
مائده/82.
[9] .
توبه/30.
[10] .
بقره/83.
[11] .
مائده/32.
[12] .
جاثیه/16
و 17.
1.
ر.ک: تفسیر نمونه و المیزان، ذیل آیات 153- 161، سوره نساء
2. نساء(4)/47
3. بقره(2)/79
4. مائده(5)/64
5. عنکبوت(29)/32
6. بقره(2)/55
7. بقره،(2)/74
8. بقره(2)/95
9. نساء(4)/153
10. ر.ک: نفسیر نمونه، ج3، ص 23- 22
11. ر.ک: تاریخ اسلام، محلاتی، ج1، ص 132- 131
12. ر.ک : تاریخ اسلام، منتظر القائم، صص 214- 220
13. ر.ک: تفسیر نمونه، ج12، ص32- 22، ج 3، ص 54-52
14. اسراء(17)/4
15. ر.ک: تفسیر نمونه،ج 3، ص 54
16. همان، ج23، ص 499
منبع: بر گرفته از سایت های اندیشه قم – راسخون –حوزه نت
لطیف ترین آیه قرآن
خداوند در بسیاری از آیات قرآن با بندگان خود با استفاده از لفظ «من» و «ما» سخن گفته است، یکی از شگفتانگیزترین آیات، آیهای است که خداوند در آن هفت بار لفظ «من» را بکار برده است و این آیه در وصف رابطه خدا با بندگان و ضمانت کردن استجابت دعای ایشان است:
«و اذاسَئَلَکَ عِبادی عَنّی فَاِنّی قَریب اُجیبُ دَعوَةَ الدّاعِ اِذا دَعان فَلیستَجیبُوالی وَ لیؤمِنُوا بی لَعَلَّهُم یرشُدُون"
ای پیامبر! هر گاه بندگان من از تو در مورد من سؤال کردند [بگو] من بسیار نزدیکم، هر گاه کسی مرا بخواند، اجابت میکنم پس به ندای من پاسخ دهند و به من ایمان آورند تا راه راست یابند». (سوره بقره، آیه 186)
مفسّر بزرگ قرآن علامه طباطبایی (ره) این آیه را یکی از زیباترین و لطیفترین آیات قرآن در زمینه دعا میداند.
اگر چه همه انسانها به هنگام بروز سختی و مشکلات به طور فطری خدا را میخوانند و از او کمک میجویند، لکن خداوند در برخی آیات قرآن کریم ضمن بیان دعای پیامبران و گروههای مختلف مردم، فرهنگ نیایش، آداب و شیوه گفتگوی با خود را به ما آموخته است.
امید بخش ترین آیه قرآن نسبت به همه گناه کاران
خداى متعال در آیه 53 سوره «زمر» با لحنى آکنده از نهایت لطف و محبت، آغوش رحمتش را به روى همگان باز کرده و فرمان عفو همه گنهکاران را صادر نموده، مى فرماید: «به آنها بگو اى بندگان من که بر خودتان اسراف و ستم کرده اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را مى بخشد که او بخشنده و مهربان است» (قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیم).
دقت در تعبیرات این آیه، نشان مى دهد که از امیدبخش ترین، آیات قرآن مجید نسبت به همه گنهکاران است، شمول و گستردگى آن، به حدى است که طبق روایتى، امیرمؤمنان على(علیه السلام) فرمود: «در تمام قرآن آیه اى وسیع تر از این آیه نیست»
بسم الله الرحمن الرحیم
خواص هفت آیه پر فضیلت
علی (ع) فرمود: رسول اکرم (ص) روزی فرمودند: یا علی خواهی تو را چیزی آموزم که اگر خلق هفت آسمان و زمین جمع گردندنتوانند به تو بدی و آسیبی رسانند و هیچ کس بر تو ظفر نیابد. گفتم: بلی. فرمود:
یا علی! هر کس این هفت آیه را بخواند یا با خود دارد حق سبحانه و تعالی هفتاد هزار بدی را از نامه عمل او دور کند و هفتاد هزار حور نامه عمل او نویسد و هفتادهزار قصر در بهشت برایش بنا کند و هفتاد هزار حور و قصور و غلمان به او کرامت فرماید و هفتاد هزار حله از حریر و دیبای بهشتی به او بپوشاند چنان که صفت آنها را حق داند و دیگری نداند. یا علی! هر کس این هفت آیه را بخواند و به خود بدمد اگر نزد امراء و حکام رود البته عزیز و مکرم باشد اگر چه بر او خشم گرفته باشند، نرم گرداند. (و آن هفت آیه این است):
1-قُل لَنْ یُصیبَنا اِلاّ ما کَتَبَ اللهُ لَنا هُوَ مَوْلنا وَ عَلَی اللهِ فَلْیَتَوَّکَّلِ الْمُؤمِنُونَ.
(سوره توبه آیه۵۱(
بگو هرگز نرسد ما را مگر آنچه را نوشت خدا بر ما، اوست صاحب اختیار ما و بر خدا توکل کنند گروندگان.
2-وَ اِنْ یَمْسَسْکَ اللهُ بِضُرًّ فَلا کاشِفَ لَهُ اِلاّ هُوَ وَ اِنْ یَمْسَسْکَ بِخَیْرٍ فَهُوَ عَلی کُلَّ شَیءٍ قَدیرٌ. (سوره انعام آیه ۱۷)
و اگر برساند تو را خدای سختی پس نیست بازدارنده مر آن را مگر او و اگر برساند به تو نیکویی پس او بر هر چیزی تواناست.
3-وَ ما مِنْ دابَّهٍ فی الْأرْضِ اِلاّ عَلَی اللهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلُّ فی کِتابٍ مُبینٍ. (سوره هود آیه ۶)
و نیست هیچ جنبندهای در زمین مگر بر خداست روزی او و میداند قرارگاهش و آرامگاهش را به جملگی در کتابی روشن است.
4-اَنّی تَوَکَّلْتُ عَلَی اللهِ رَبّی وَ رَبَّکُمْ ما مِنْ دابَّهٍ اِلاّ هُوَ اخِذٌ بِناصِیَتِها اِنَّ رَبّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ. (سوره هود آیه ۵۶(
همانا من توکل کردم بر خدای پروردگارم و پروردگار شما نیست هیچ جنبندهای مگر که اوست گیرنده موی پیشانیش را همانا پروردگار من به راه راست است.
5-وَ کَاَیَّنْ مِنْ دابَّهٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَها اللهُ یَرْزُقُها وَ اِیّاکُمْ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (سوره عنکبوت آیه۶۰(
و چه بسیار جنبنده ه برنمیدارد روزی خود را، خدا روزی میدهد او را و شما را و او شنوای داناست.
6-ما یَفْتَحِ اللهُ لِلنّاسِ مِنْ رَحْمَهٍ فَلا مُمْسِکَ لَها وَ ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ. (سوره فاطر آیه۲(
آنچه گشاده گرداند خدا برای مردمان از رحمت، پس نیست بازگیرنده مر آنرا و آنچه را بازگیرد پس نیست فرستنده مر او را بعد از گرفتن او و اوست غالب درست کردار.
7-وَ لَئِنْ سَاَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمواتِ وَ الْأرْضَ لَیَقُولُنَّ اللهُ قُلْ اَفَرَاَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ اِنْ اَرادِنیَ اللهُ بِضُّرً هَلْ هُنَّ کاشِفاتُ ضٌرِّهِ اَوْ اَرادَنی بِرَحْمَهٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِیَ اللهُ عَلَیهِ یَتَوَکَلُّ الْمُتَوَکَلُّونَ (سوره زمر آیه ۳۸(
و اگر بپرسی از ایشان کی آفرید آسمانها و زمین را هر آینه خواهند گفت البته خداست. بگو خبر دهید که آنچه را میخوانید از غیر خدا اگر خواست به من خدای ضرری را آیا ایشانند دفع کننده ضررش یا اگر خواست به من رحمت و احسانی آیا ایشانند بازدارندگان رحمتش. بگو که بس است مر خدا بر او توکل میکنند توکل کنندگان.
منبع:گنج های معنوی
خلقت در قرآن
قران کتابی است که با گذشت زمان و ایام نه تنها از ارزش ان کاسته نمی شود بلکه هر روز که علم پیشرفت می کند اعجاز و ارزش علمی قرآن بیشتر نمایان می شود و اشکار می کند که این کتاب نمی تواند کتاب عادی باشد.قرآن میتواند پاسخ گوی سؤالات ما در همه زمینهها، اعم از اجتماعی،فرهنگی و علمی باشد.
اگر روانشناسان، دانشمندان و حتی اقتصاددانان در این کتاب بنگرند بهترین قوانین را خواهند یافت !
در واقع قرآن کتابی است برای عزت و پیشرفت بشر در دنیا و آخرت .
منشاء زندگی در قرآن کریم:
پیدایش وخلقت موجودات خوب ترین نکات قرآنی است که به زیبائی شرح داده شده است. آفرینش موجودات زنده از آب و نیز خاک بارها مورد اشاره قرار گرفته است در این میان توجه ویژهای به خلقت انسان از آب و خاک دارد.
{أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السمَوَتِ وَ الأَرْض کانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَهُمَا وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کلَّ شىْءٍ حَىٍ أَ فَلا یُؤْمِنُونَ}[الأنبیاء :30]؛آیا کافران نمی بینند که آسمانها وزمین(درآغاز خلقت به صورت توده عظیمی در گستره فضا،یکپارچه) بهم متصل بوده وسپس آنها را از هم جدا ساخته ایم وهر چیز زنده ای را( اعم از انسان وحیوان وگیاه) از آب آفریده ایم. ایا ایمان نمی آورند؟
{وَ اللَّهُ خَلَقَ کلَّ دَابَّةٍ مِّن مَّاءٍ فَمِنهُم مَّن یَمْشى عَلى بَطنِهِ وَ مِنهُم مَّن یَمْشى عَلى رِجْلَینِ وَ مِنهُم مَّن یَمْشى عَلى أَرْبَعٍ یخْلُقُ اللَّهُ مَا یَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى کلِّ شىْءٍ قَدِیرٌ}[النّور:45]
و خداست که هر جنبندهاى را (ابتدا)از آبى آفرید. پس پارهاى از آنها بر روى شکم راه مى روند و پارهاى از آنها بر روى دو پا و بعضى از آنها بر روى چهار(پا)راه مىروند. خدا هر چه بخواهد مىآفریند. در حقیقت، خدا بر هر چیزى تواناست.
در این دو آیه صراحتاً منشاءآفرینش را آب معرفی مینماید و به پیوستگی آسمان و زمین در پیش از پیدایش آب اشاره دارد. مسلماً آنچه که پیوستگی آسمان و زمین را موجب میشود عدم وجود اتمسفر در اطراف کره زمین بوده است. پس از تشکیل اتمسفر و تمرکز گازهای حیاتی در بخشهای پایینی جو، اتمسفر زمین شکل گرفته و با پیدایش آب و استقرار آن بر روی زمین و پس از تشکیل خاک اولین موجودات حیاتی متابولیسمدار خلق شدهاند.
{فَإِنَّا خَلَقْنَکم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضغَةٍ مخَلَّقَةٍ وَ غَیرِ مخَلَّقَةٍ لِّنُبَینَ لَکُمْ وَ نُقِرُّ فى الأَرْحَامِ مَا نَشاءُ إِلى أَجَلٍ مُّسمًّى...}[الحجّ:5]؛پس (بدانید) که ما شما را از خاک آفریدهایم، سپس از نطفه، سپس از علقه، آنگاه از مضغه، داراى خلقت کامل و (احیاناً) خلقت ناقص، تا (قدرت خود را) بر شما روشن گردانیم. و آنچه را اراده مىکنیم تا مدتى معین در رحمها قرار مىدهیم...
{وَ مِنْ ءَایَتِهِ أَنْ خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنتُم بَشرٌ تَنتَشِرُونَ}[ الروم:20]؛یکی از نشانه های ( دال برعظمت وقدرت) خدا این است که (نیای) شما را از خاک آفرید وسپس شما انسانها( به مرور زمان زیاد شدید ودر روی زمین برای تلاش در پی معاش) پراگنده گشتید.
{هُوَ الَّذِى خَلَقَکم مِّن تُرَابٍ ثمَّ مِن نُّطفَةٍ ثمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثمَّ یخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثمَّ لِتَبْلُغُوا أَشدَّکمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شیُوخاً وَ مِنکُم مَّن یُتَوَفى مِن قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلاً مُّسمًّى وَ لَعَلَّکمْ تَعْقِلُونَ} [غافر:67]؛خدا کسی است که شما را از خاک می آفریند،سپس(خاک را) به منی تبدیل میگرداند،وبعد( منی را) به ژالو گونه ای تبدیل مینماید،وآنگاه به شکل نوزادی (ازشکم مادرانتان) بیرونتان میاورد. بعد تا میر سید به کمال قوت خود،آنگاه پیر میشوید برخی از شما پیش از آن مرحله میمیرند- و تا به وقت معین میرسید. امید است شما بفهمید.
{هُوَ الَّذِى خَلَقَکُم مِّن طِینٍ ثُمَّ قَضى أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُّسمًّى عِندَهُ ثُمَّ أَنتُمْ تَمْترُونَ}[الأنعام:2]؛خدا آن ذاتی است که شما را از گل آفریده است؛( برای زندگی هریک از شما) زمانی را تعیین کرده است(مرگ) وزمان معین را تنها خدا میداند وبس. سپس شما شک وتردید به خود راه میدهید.
}وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الانسنَ مِن سلَلَةٍ مِّن طِینٍ}[مومنون: 12]؛ما انسان را از عصاره ای از گل آفریده ایم.
{الَّذِى أَحْسنَ کلَّ شىْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الانسنِ مِن طِینٍ}[السجده:7]
همان کسى که هر چیزى را که آفریده است نیکو آفریده، و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد.
در این آیات، خداوند پاک منشاء خلقت انسان را از خاک بیان نموده است.
مراد از خلقت اولیه از خاک این است که پدر بزرگ نخستین ما یعنی حضرت آدم علیه السلام از خاک آفریده شده و چون خلقت غیرآدم علیه السلام ( بنی آدم) منتهی به خلقت آدم میشود ، در نتیجه خلقت ایشان هم در اصل از خاک بوده است. چرا که مواد غذایی که وجود انسان و حتی نطفة او را تشکیل میدهد اعم از ماد حیوانی و گیاهی و همچنین عناصر و اجزای سازندة سلولهای بدن موجود زنده، همه از خاک و روییدنیهای زمن نشأت میگیرد.
خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم صریحاً به غذای انسان و دیگر موجودات اشاره میکند و میفرماید:
به غذایت نگاه کن که از دانهها و حبوبات ، انگور و خرما و زیتون و درخت نخل و از باغهای پر درخت و میوههای تر و خشک درست شده و همة اینها برای شما و حیوانات شما تعیین گردیده است.
اگر در این آیه بیشتر دقت نماییم به نکات بسیار جالب و ارزشمندی برخورد مینماییم . پرورش دادن گیاهانی که یا مستقیماً غذای انسانند یا آنکه به طور غیرمستقیم غذای انسان را فراهم میآورند، نیاز به یک خاک حاصلخیز دارد. حاصلخیزی خاک به عوامل متعددی مربوط است که در مجموع میتوان آنها را به صورت زنجیری مرتبط باهم در نظر آورد. از میان این عوامل به ذکر نمونههایی بسنده میکنیم.
{فَاستَفْتهِمْ أَ هُمْ أَشدُّ خَلْقاً أَم مَّنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَهُم مِّن طِینٍ لازِبِ}[الصافات:11]؛( به منکران بعث وقیامت بگو) از ایشان پرس وجو کن که آیا آفرینش( دوباره) ایشان سخت تر ودشوار تر است یا آفرینش چیز هائی که آفریده ایم؟ ما که ایشان را از گل چسبنده ناچیزی آفریده ایم. {وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الانسنَ مِن صلْصلٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسنُونٍ}[الحجر:26]؛وما انسان را از گل خشکیده فراهم آمده از گل تیره شده گندیده ای بیافریدیم.
خلقت از (تراب) (طین) و (حَمَإٍ مَّسنُونٍ) سه مرحله از مراحل تکامل خاک در بستر اولیه کره زمین است که بر اثر وجودآب و نیز گازهای تشکیل دهنده سطح زمین و به کمک دیگر کانیهای متشکله سطح زمین، خاک ها تکامل یافته و نهایتاً اولین سلولهای حیاتی از میان خاکهای سیاه و بدبو شکل میگیرند.
با تشکیل اولین سلولهای حیاتی، آنچه از این پس مهم جلوه مینماید تشکیل سلولهای بزرگتر با کارائی بیشتر که امکان ادامه حیات در شرایط زیست محیطی مختلف را دارا باشند. مسلماً شکلگیری و ایجاد گونههای مختلف حیاتی مستلزم رشد و تحولی هدفمند در اشکال اولیه حیات به شمار میآید .
فلسفه خلقت و آفرینش
خداوند وجودى بى نهایت است و همهى کمالها را دارا ست و آفریدن (ایجاد کردن) فیض است و خداوند فیاض است. کمال فیاضیت او اقتضا مىکند که هر چه را لایق آفریده شدن است بیافریند. پس خداوند آفرید، چون فیاض است؛ یعنى هدف و چرایى آفرینش در فیاضیت اوست. از آن جا که صفات ذاتى خداوند خارج از ذات او نیست مىتوان گفت هدف از آفرینش، ذات خداوند است.
برای روشن شدن به موضوع توجه به چند نکته ضروری به نظر می رسد:
۱ - خداوند متعال به مقتضاى این که واجب الوجود است و وجود او وابسته به چیزى نیست، هیچ محدودیتى و نقصى ندارد و همهى کمالها را داراست.
۲ - از جمله کمالات او فیاض و جواد بودن است. خداوند در قرآن مىفرماید: «و عطاى پروردگارت منع نشده است .( اسراء 20٫)
خداوند متعال، براى عطا کردن از ناحیهى خودش، هیچ محدودیتى ندارد، پس هر جا که عطا نمىکند، به دلیل محدودیت پذیرندهى عطاست، نه عطا کننده، و هر چیز که لایق عطا شدن باشد، عطا مىشود.
۳ - هر خیرى و کمالى ناشى از وجود است و هر شرّ و نقصى ناشى از عدم. مثلاً علم، خیر و کمال است و جهل، شرّ و نقص. همچنین قدرت، در مقابل عجز و ناتوانى، کمال و خیر است. پس معلوم مىشود که وجود خیر است و در مقابل آن، هر شرّ و نقصى عدم است.
۴ - با توجه به مقدمه ی سوم مىتوان دریافت که فیاض و جواد بودن خداوند با آفریدن و ایجاد کردن محقق مىشود. پس لازمهى فیاض بودن آفریدن است.
به عبارت دیگر، اگر چیزى لایق آفریده شدن باشد و خداوند آن را نیافریند، این نیافریدن با توجه به خیر بودن وجود، منع از خیر است و بخل محسوب مىشود و بخل از خداوند محال است. از این مقدمات نتیجه مىگیریم، اگر سؤال شود چه چیز باعث شد خدا بیافریند؟ پاسخ مىدهیم که فیاض بودن او باعث آفرینش شده است.
۵ - صفات خدا زاید بر ذات خدا نیست. صفات انسان و دیگر اجسام، زاید بر ذات آنهاست. مثلاً سیب یک ذات دارد و سرخى و شیرینى صفت آن است. این سرخى و شیرینى ،خارج از ذات سیب است. سیب مىتواند به جاى این صفات، ترش و سبز باشد و ذات او باقى بماند.
آنچه در این جا براى ما مهم است، این است که فیاض بودن – که علت غایى آفرینش است – عین ذات خداست و خارج از ذات او نیست. پس اگر سؤال شود چرا خداوند آفرید؟ خواهیم گفت: چون خداست. پس علت غایى در واقع خود خداوند است. این همان سخن فلاسفه ماست که مىگویند: علت غایى و علت فاعلى در افعال خداوند، متحد است و شاید بتوان همین معنا را از برخى آیات قرآن، و نیز: «الیه یرجع الامر کله» و تمام کارها به او بازگردانده مىشود، استفاده نمود.
ویرایش: علی زمردیان
نمونه هایی از دعاهای موجود در قرآن
وقتی سیر و سیاحتی به این کره خاکی می کنیم و با ملتهای مختلف و ادیان گوناگون و سنن و رسوم متفاوت آنها روبرو می شویم، می بینیم که هر کدام برای خود اوراد و اذکار و دعاهای مخصوصی دارند و هیچ جای دنیا را نمی یابیم که مردمش از دعا جدا و بی نیاز باشند. حتی آنها که بت می پرستند در معابدشان با تمام قد به خاک می افتند و دعا می خوانند.
یکی از راه هایی که می تواند به ما در رسیدن به فهم صحیح در چگونگی خواستن هایمان از خداوند کمک کند این است که ببینیم بزرگانی که در قرآن کریم از آنان نام برده شده، در لحظات سخت و طاقت فرسا این مهم را فراموش نکرده و در تمام احوال در حال دعا با خداوند خود بوده اند .در واقع دعا آرامش دهنده قلب وروح آدمی می باشد .
دعای همسر فرعون در قرآن
ملکه موحّد فرعون در زیر شکنجه اینگونه خدا را می خواند و دعا می کرد:
« رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ(۱)؛ بارالها، برای من نزد خودت در بهشت خانه ای بساز، و مرا از فرعون و کردارش نجات ده، و مرا از قوم ستمکار رهایی بخش.
دعای آدم و حوا در قرآن
رَبّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکونَنَّ مِنَ الخاسِرینَ(۳)؛ بارالها، ما به خود ستم کردیم ـ که نافرمانی تو کردیم ـ اگر ما را نیامرزی و به ما رحم نکنی ما از زیانکاران خواهیم بود .
دعای حضرت ایّوب (ع) در قرآن
ایوب یکی از پیامبران الهی است که به خاطر صبرش زبانزد همگان است. خداوند به ایوب نعمت بسیار داده و او هم به طاعت الهی کمر بسته و شکرگزار نعمت های الهی بود. شیطان به بندگی ایوب حسد برد و گفت: خداوندا، اگر ایوب فرمانبر است؛ به خاطر نعمت هایی است که به او داده ای، وگرنه فرمان نمی برد.سرانجام، زمینه و زمان آزمایش ایوب فرا رسید و گرفتار امتحان الهی شد.
ایوب ثروت و مکنت و فرزندان را یکی پس از دیگری از دست داد. در تمام مراحل این آزمایش بزرگ، صبر ایوب بر حوادث و پیشامدهای تلخ چیره شد و آنگاه که نیمه جانی بیش برایش نمانده بود دست به دعا برداشت و چنین گفت:
أَنّی مَسَّنِی الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرّاحِمینَ(۴)؛ بارالها، ضرر و زیان به جان من رسید و تو ارحم الراحمین هستی.
أَنّی مَسَّنِی الشَیْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ(۵)؛ پروردگارا، شیطان با سختی و رنج و عذاب به سراغ من آمد.
به هر حال، دعای ایوب مستجاب شد و از این امتحان بزرگ سربلند برآمد و بر شیطان و پیروانش روشن شد که ایوب در شادی و غم، دارایی و نداری، تندرستی و بیماری خداپرست و خدادوست است.
ندا رسید: «با پایت زمین را بخراش، چشمه ای بر می آید که آبش بیماری های تو را مداوا می کند و هم نوشیدنی گوارا برای تو است.
دعای حضرت سلیمان در قرآن
رَبِّ اغْفِرْلی وَ هَبْ لی مُلْکاً لا یَنْبَغی لأَحَدٍ مِنْ بَعْدی إِنَّکَ أَنْتَ الوَهّابُ(۷)؛ خداوندا، مرا بیامرز و حکومتی به من ببخش که شایسته هیچ کس پس از من نباشد، همانا تو بسیار عطا کننده ای.
دعاهای حضرت یوسف (ع)
رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَی مِمّا یَدْعُونَنی إِلَیْهِ وَ إِلاّ تَصْرِفْ عَنّی کَیْدهُنَّ أصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَکُنْ مِنَ الْجاهِلینَ(۸)؛ بارالها، زندان برای من دوست داشتنی تر است از گناهی که مرا به سوی آن فرا می خوانند، اگر مکر زنان را از من مگردانی با آنان درآمیزم و از جاهلان خواهم بود.
حضرت یوسف: بارالها، تو به من ریاست دادی، و تعبیر خواب را تو به من آموختی، ای آفریننده آسمان ها و زمین، تو ولی و سرپرست من در دنیا و آخرت هستی، مرا مسلمان بمیران و به نیکوکارانم بپیوند
رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ المُلْکِ وَ عَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الأَحادِیثِ فاطِرَ السَّمـواتِ وَالأَرضِ أَنْتَ وَلِیّی فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ تَوَفَّنی مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصّالِحینَ(۹)؛ بارالها، تو به من ریاست دادی، و تعبیر خواب را تو به من آموختی، ای آفریننده آسمان ها و زمین، تو ولی و سرپرست من در دنیا و آخرت هستی، مرا مسلمان بمیران و به نیکوکارانم بپیوند.
ادب در دعا
این که انسان باید بداند چه چیزهایى از پروردگار خویش
طلب کند و چه عباراتى را در این مرتبه استخدام نماید تعبیر به ادب در دعا میشود.
قرآن
و عترت به ما آموختهاند که چگونه دعا کنیم و چه چیزهایی را جهت سعادت دنیا و آخرت
خویش از حضرت حق مسألت نماییم.
در
قرآن اغلب آیاتى که به عبارت ربّنا مزین شده بیانگر این واقعیت است که اهل ایمان
را ارشاد فرماید تا چه چیزهایی را با چه جملاتى از خداوند تبارک وتعالى طلب کنند.
رَبَّنا
آتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِى الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ»؛
خدایا در دنیا و آخرت بر ما نیکى عطا کن و ما را از آتش نگه دار.
رَبَّنا وَ
اجْعَلْنا مُسْلِمَینِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ»؛
خدایا ما را از مسلمین قرار ده و نسل ما را از ایمان آورندگان بر
تو قرار ده.
رَبَّنا لا
تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً»؛
خدایا قلب ما را بعد از هدایت آلوده نکن و برنگردان و رحمتت را بر
ما هدیه کن.
و
دهها آیات دیگر که همانند آیات فوق، ادب در دعا را به ما میآموزند.
چند
چیز نشانگر رعایت ادب در دعا محسوب میشود، که اینک به مواردى از آنها میپردازیم:
1-بسم الله الرحمن الرحیم؛ رسول خدا صلّى الله علیه و آله میفرماید
دعایى که اولش با بسم الله شروع شود رد نخواهد شد.
2-ثنا و تمجید پروردگار؛ امام صادق علیه السّلام میفرمایند:
در
نوشتههاى امیر المؤمنین علیه السّلام بود که قبل از دعا، مدح و ثناء حضرت حق را
بگویند.
3-صلوات بر محمد و آل محمد.
4- توسل به اهل بیت
علیهم السّلام : امام رضا علیه السّلام فرمودند:
هر
گاه از خداوند تبارک و تعالى تقاضایى داشتى بگو خداوندا از تو میخواهم که بحق
محمد و على که نزد تو مقام والایی دارند حاجت مرا برآورده سازی.
5- دعا در حق دیگران
اخلاص در دعا
اخلاص در دعا به خاطر تفاوت درک و شناخت افراد مراتبى
دارد. بعضى در این مقام هستند که انگیزه را از دعا خواندن از مقاصد مادى و دنیوی
پاک کنند و با توجه به ثواب و عقاب اعمال و به قصد رسیدن به حور و غلامان و قصرهاى
آخرت و ترس از عذاب دوزخ دعا میخوانند و به همین علت در کتابهاى دعا جستجو میکنند
و هر دعایى که ثواب اخروی بیشترى داشت انتخاب میکنند.
و
برخى پا را فراتر نهاده و بدون طمع رفتن به بهشت و یا ترس از آتش جهنم، بلکه فقط
جهت برقرارى ارتباط با معبود و انس با حضرتش دعا میخوانند که این گروه از احرار و
آزادگانند.
قل انّ
صلاتى و نسکى و محیاى و مماتى لله رب العالمین»؛
بگو اى پیامبر همانا نماز و طاعات و کلیة اعمال من و زندگى و مرگ
من همه براى خداست، که پروردگار جهانیان است.
حضرت امیر المؤمنین على علیه السّلام عبادتهاى مردم را به سه دسته
تقسیم میفرمودند:
انّ قوماً عبدوا الله رغبةً فتلک عبادة التجار:
گروهی خداوند را به امید بهشت عبادت کردند که آن عبادت بازرگانان
است.
انّ قوماً عبدوا الله رهبةً فتلک عبادة العبید:
و گروهى خداوند را از ترس جهنم عبادت کردند که آن عبادت بردگان است.
انّ قوماً عبدوا الله شکراً عبادة الاحرار و گروهى خداوند را عبادت
کردند از روی شکر و سپاس که آن عبادت آزادگان است.
شرایط استجابت دعا
در قرآن نکات مهمى دیده میشود که حکایت از شرایط
استجابت میکندکه خلاصه وار اشاره میشود:
1- معرفت و باور به
این که پروردگار مالک على الاطلاق است و همه چیز را در دست قدرت خویش دارد و اگر
اراده کند پیچیدهترین گرهها را باز میکند.
تَبارَکَ
الَّذِى بِیدِهِ الْمُلْکُ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ»؛
بزرگ است آن که سلطنت به کف اوست و او به همه چیز تواناست.
2-دل را مصفّا کردن، حساسیت و عظمت دل نسبت به سایر اعضا بر کسی
پوشیده نیست و بیتردید وقتى دل مصفّا شد دعا اثر میبخشد.
أُولئِکَ
کَتَبَ فِى قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ أَیدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ»؛
این مردم پایدارندکه خدا بر دلهایشان نور ایمان انگاشته و بروح قدس
الهى آنها را مؤید و منصور گردانیده است».
3-استفاده از لقمه حلال؛ شاید بعضى توجه نداشته باشند که خوردن مال
حرام چه اثرات سوء بر وجودشان میگذارد و چگونه راه استجاب دعا را مسدود مینماید؛
« وَ لا تَأْکُلُوا
أَمْوالَکُمْ بَینَکُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إِلَى الْحُکَّامِ
لِتَأْکُلُوا فَرِیقاً مِنْ أَمْوالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَ أَنْتُمْ
تَعْلَمُونَ»؛
مال یکدیگر را بناحق نخورید و کار را به محاکمه قاضیان نیفکنید که
به وسیلة رشوه و زور پارهاى اموال مردم را بخورید با این که شما آگاهى دارید.
4-
تضرع و انابه: «ادعوا ربّکم تضرّعاً و خفیةً»؛
پروردگار خویش را با تضرع وزارى و در نهان بخوانید.
انس دایمى با دعا
این نمک نشناسى است که انسان در مواقع گرفتارى و هجوم مشکلات
به درگاه الهی التجاء و انابه کند و همین که حاجتش برآورده شد و به مرادش رسید دست
از دعا و نیایش بردارد و از آن بدتر گاهى ناسپاسى و طغیان کند.
وَ إِذا
مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنِیباً إِلَیهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ
نِعْمَةً مِنْهُ نَسِى ما کانَ یدْعُوا إِلَیهِ مِنْ قَبْلُ»؛
چون انسان را سختى رسید پروردگار خویش را بخواند و سوى او بازگردد
وچون خدا نعمتى از جانب خویش بدو دهد آن سخت را که سابقاً خدا را به رفع آن میخواند
فراموش کند.
طلب مغفرت و رحمت
در تمام قرآن 9 مورد به قهر خداوند، 20 مورد به سخط او،
13 مورد به انتقام حقتعالی اشاره شده، در حالى که به فضل حضرت پروردگار 107 مورد و
به غفران و مغفرت 180 مورد و به رحمت او 352 مرتبه اشاره گردیده است. البته به غیر
از 113 بارى که اوّل سورههاو در سورة نمل دو بار قرار گرفته و این همه گواه این
حقیقت است که اى بندگان الهى خود را زیر چتر رحمت خداوند مهربان و رؤف قرار دهید
که خود فرموده است:
کتب
على نفسه الرّحمة؛ یعنى رحمت را براى خود نوشته و واجب کرده است پس انسان همواره
باید طلب مغفرت و رحمت کند، چنان که از آیات زیادى بر میآید که به یکى از آنها
اشاره میکنیم.
«ربنا فاغفرلنا ذنوبنا و کفّر عنا سیئاتنا و توفّنا مع
الابرار»؛
پروردگارا گناهان ما را بیامرز و بدیهایمان را بپوشان و مرا با
نیکان بمیران.[19]
دعا براى سعادت دنیا و آخرت
رَبَّنا
آتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِى الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ
النَّارِ».
از
بعضى آیات شریفه قرآن مثل آیه 193 و 194 از سورة آل عمران و 7 تا 10 سورة مؤمن
برداشت میشود که ضمن داشتن عمل و انجام تکالیف شرعى باید جهت سعادت دنیا و آخرت
در درگاه الهى دعا کرد و از حضرت حق خواست که رفع گرفتارى دنیا و عذاب آخرت را از
ما بنماید.
موانع استجابت دعا
اللهم اغفرلى الذنوب التى تجس الدّعاء.
موانع تا نگردانى ز خود دور درون خانة دل نایدت نور
بعضی
میگویند ما دعا میکنیم پس چرا مستجاب نمیشود؛ این اشخاص باید علت را در خودشان
بیابند و موانع را بر سر راه استجابت دعا بردارند و اینک به بررسى خلاصة موانع
استجابت دعا میپردازیم.
1-ظلم: تا مادامى که شخص گنهکار توبه واقعى نکند و از عمل زشت خویش
نادم و پشیمان نباشد دعایش محجوب میماند. امام صادق علیه السّلام میفرماید:
«بیت الغناء لا تؤمن العجیعة و لا تجاب فیه الدّعوة و لا
یدخلُهُ الملک»؛
خانهای که کانون غنا باشد، ایمنى از فجایع و حوادث تلخ ندارد، دعا
در آن مستجاب نمیشود، فرشتگان در آن داخل نمیشوند.
2-ظلم و حق الناس: مهمترین راه استجابت دعا برطرف کردن ذمّة خود از
حقوق مردم است زیرا اگر حقى از حقوق مالى یا آبرویی مردم به گردن ما باشد هر چه هم
دعا با سوز و گداز باشد مورد اجابت واقع نمیشود. خداوند تبارک و تعالى به حضرت
عیسى بن مریم علیه السّلام وحى فرستاد که به بنى اسرائیل بگو:
«انی غیر مستجیبٌ لاحدٍ منکم دعوةً و لاحدٍ من خلقى قبله
مظلمةٌ»؛ به تحقیق دعاى احدى از شما را مستجاب نمیکنم در آن هنگام که مظلمه و حقى
از بندگانم را بر گردن داشته باشید.
3-با حکمت الهى منافات داشته باشد: خیلى چیزهاست که مورد علاقة
انسان است و فکر میکند که اگر دعا کند به آن میرسد در حالی که حکمت بالغة الهى
خلاف آن را مصلحت میداند و چه بسا ما خیال میکنیم مصلحت ما در آن است و لذا گاهى
زبان به شکوه و اعتراض باز میکنیم!
«وَ عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَکُمْ وَ
عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یعْلَمُ وَ أَنْتُمْ
لا تَعْلَمُونَ»؛
شاید چیزى را که مکروه دارید که براى شما خوب است و شاید چیزى را
دوست دارید که براى شما بد است خدا میداند و شما نمیدانید.
4-چیز غیر ممکن خواستن: امیر المؤمنین (ع) میفرماید: «یا صاحب الدعا لا تسأل ما لا یکون و لا یحلّ»؛
ای کسى که دعا میکنى هیچ گاه چیز غیر ممکن و چیزی که حلال نیست از
خداوند تبارک و تعالى طلب مکن.
دعا براى نسلى پاک
هر مرد و زنى که با هم زندگى مشترک تشکیل میدهند به
طور طبیعی خواهان نسلى صالح و سالم هستند و این نیاز به دعا و مطالبه از جانب فضل
پروردگار دارد.
قرآن
و اهل بیت علیهم السّلام در این زمینه به آموزش دادهاند که از براى نسلى پاک باید
دعا کرد و خاضعانه و عاجزانه از درگاه احدیت تقاضاى اولاد صالح را نمود.
«هُنالِکَ دَعا زَکَرِیا
رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لِى مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیةً طَیبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ
الدُّعاءِ»؛
در این هنگام زکریا پروردگار خویش را بخواند، گفت: پروردگارا مرا
از جانب خویش فرزندى پاکیزه بخش که تو شنواى دعائی.
دعا براى پدر و مادر
پدر و مادر چه در قید حیات باشند و یا از دنیا رفته
باشند از فرزندان خود توقع توجه و عنایت به خود دارند. به خصوص وقتى در عالم برزخ
قرار میگیرند و دستشان از دنیا کوتاه میگردد، نیازمند به دعا و خیرات فرزندان
هستند. بلى دو رکعت نمازى که اولاد برای پدر و مادر میخواند و یا چند آیهاى که
تلاوت میکند در آن عالم روحشان شاد و متعالى میشود.
رَبَّنَا اغْفِرْ لِى
وَ لِوالِدَى وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یوْمَ یقُومُ الْحِسابُ»؛
پروردگارا روزى که حساب بپا میشود من و پدر و مادرم را با همة
مؤمنان بیامرز.
پس
به بیان قرآن بعد از طلب مغفرت براى خویش باید برای پدر و مادر دعا کرد و چه بسا
فرزندانى که به خاطر فراموش کردن پدر و مادر حتی بعد از فوت آنها گرفتار نفرین شان
در عالم برزخ شدهاند.
دعا براى سلامت نفس
گر چه اصلاح نفس و پاکیزه کردن جان صرفاً با دعا و
نیایش انجام نمیگیرد، ولى نقش دعا و طلب توفیق از جانب پروردگار نقش اوّل را دارد
و تا امدادهاى غیبى نباشد کسى موفق به تزکیه نفس نخواهد شد.
خداوند
تبارک و تعالى وقتى داستان حضرت یوسف علیه السّلام را نقل میکند میفرماید:
« لَوْ لا أَنْ رَأى
بُرْهانَ رَبِّهِ کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ
عِبادِنَا الُْمخْلَصِینَ»؛
یوسف اگر برهان پروردگار خویش را ندیده بود رو بدو (زلیخا) کرده
بود، چنین شد تا گناه و بدکارى از او دور کنیم که وى از بندگان خالص ما بود. آرى
باید از پروردگار تمنّا کرد تا دل وجان ما را از لغزشها حفظ کند.
طلب توفیق در برپایى عبادات
«الَّذِینَ
یذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یتَفَکَّرُونَ فِى
خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ
فَقِنا عَذابَ النَّارِ»؛
کسانی که خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو خوابیده یاد کنند و در
خلقت آسمانها و زمین بیندیشند و گویند: پروردگارا اینها را بیهوده نیافریدهای.
پاکى پس ما را از عذاب جهنم نگهدار.
به
عبارت دیگر دعا سیم رابطه بین عمل و خداوند است و تا این اتصال برقرار نگردد عمل
بالا نمیرود.
پیامبر
عظیم الشأن صلّى الله علیه و آله میفرمود: «عمل البرّ کلّه نصف العبادة و لدّعاء
نصف» یعنى مجموعة کار پسندیده نیمى از عبادت محسوب میشود و نیم دیگر را دعا تشکیل
میدهد.به احتمال زیاد منظور آن حضرت از بیان این مطلب آن است که عبادت از هر نوعش
که باشد باید همراه با دعا و طلب توفیق از درگاه خداوند باشد که در غیر این صورت
آن عمل و عبادت ناقص و کارساز نخواهد بود.
منبع :سایت تبیان