بنام خدا
کبد چیست ؟
کبد یا جگر سیاه، تشکیل شده از گوشت، سیاهرگها، سرخرگها و پردهاى که آن را مىپوشاند. کبد فاقد حس است، ولى پرده اطراف آن بسیار حساس است، کبد در سمت راست بدن در قسمت بالاى شکم و در حفاظ دندهها قرار دارد و بزرگترین اندام درونى بدن است. کبد اندامى است که مىتوان آن را کارخانه شیمیایى عظیم، آشپزخانه و پالایشگاه پیکر انسان دانست.
کنش و واکنشهاى
کبد آنچنان پیچیده، دقیق و در عین
حال منطقى و مدبّرانه است که مىتوان
گفت موجودى مستقل است در کالبد انسان و مانند انسان صاحب تدبیر و اندیشه است.
اطلاعات بدستآمده از عملکرد بسیار پیچیده
کبد گرچه بسیار زیاد است امّا هنوز اسرار این عضو عجیب بطور کامل کشف نشده است.
کبد گوشتى است قرمزرنگ که از غذاى وارد شده مقدارى را براى خود هضم کرده تا از آن
نیرو بگیرد و بیشتر غذاى وارده را براى استفاده اندامهاى
بدن آماده مىسازد. کنش و واکنشهاى
شیمیائى که در کبد صورت مىگیرد،
آنچنان عظیم است که بگفته یک
پرفسور غربى اگر بخواهیم کارخانههایى
روى سطح زمین بسازیم که بتواند همان فرآوردههاى
کبد را بسازد، به زمینى به وسعتى فراتر از شهر نیویورک نیاز داریم درحالىکه
این همه امکانات در یک جثّه گوشتى کوچک جمعآورى
گردیده است.
نقش کبد در بدن
کبد، یکی از سه عضوی است که به عنوان اعضای رئیسه بدن مطرح میشوند. پس از قلب و
مغز کبد مهمترین عضو از اعضای حیاتی زندگی بشر است.
کبد، خونسازى، پالایش و توزیع خون و مواد غذایى را به عهده دارد. در این کارخانه
عظیم خلقت صدها ترکیب شیمیائى همواره در حال رخ دادن است. ظرافت کار کبد به حدى
است که پیشرفتهترین رایانههاى
امروز از لحاظ پیچیدگى نمىتواند
با آن برابرى کند.
هنگامى که آلودگیها و بیماریها در بدن اوج گیرند، کبد براى حفظ حیات صاحب خویش
اقدامات خاصى انجام مىدهد. اندامهاى کم
ارزشترى را بر مىگزیند
تا به اندامهاى اصلى مانند قلب و ریه و مغز صدماتى کمتر وارد شود. براى پالایش بدن
درصورتىکه اندامهاى
دفعى قادر به دفع همه مواد زائد نشوند مثلا پوست و منافذ آن را مأمور تصفیه مىنماید،
یا با ایجاد بیمارى بواسیر(خونریزی از مقعد) راهى را براى خروج آلودگىهاى
خون باز مىکند و یا مواد آلوده را
تبدیل به دمل یا کورک مىنماید.
فداکارى کبد براى حفظ سلامتى انسان آنقدر
ادامه مىیابد تا خود نیز خسته و دچار
بیمارى مىشود و این نهایت ظلم و بىتوجهى
است که انسانها با شکمپرورى
و سورچرانى، کبد خویش را دچار بیمارى مىکنند
و این طبیب حکیم درون بدن را ناتوان مىسازند.
کبد یا جگر سیاه به واسطه شعبه رگهاى
باب (ماساریقا) ماده غذایى را از رودهها
بسوى خود مىمکد، رگهاى
باب از قسمت مقعر (گودى) کبد گوهر غذایى را مىمکد
و پخته مىکند. حاصل این کار تولید و
تبدیل غذاى جذبشده به چهار فرآورده غذائى
است که با دیدگاه طب ایرانى عبارتند از:
1. خون صاف و بىآلایش
2. آب حاصل از پالایش غذا و خون
3. کف خون که به رنگ زرد (صفرائى) است
4. دُردى و تهنشین که همان ماده سودائى است
گوارش و سوختوساز
غذایى که مىخوریم کلیدهاى موفقیت ما در
حفظ سلامتى، تندرستى و شادابى است. بهطور
کلى ما مسئول تغذیهى خود هستیم. ورود
غذا به معده تا جذب آن به وسیلهى
سلولهاى روده و ارسال آن به کبد
براى سوختوساز، فرآیند گوارش را تشکیل
مىدهد. مهمترین
بخش گوارش تجزیهى مواد غذایى به اجزاى کوچکتر
بعدى است، عمل سوختوساز در اصل به معناى
دگرگون کردن است و فرآیندهاى متعددى را در بر مىگیرد
که طى آنها مواد غذایى به مواد شیمیایى قابل مصرف بدن تبدیل مىشوند.
در این میان کبد در سوختوساز غذاها و اکثر
داروها نقش اساسى دارد.
کبد اندامى پرکار و پرمشغله است، بهطورىکه
در هر دقیقه حدود 5/ 1 لیتر خون از آن مىگذرد.
کبد سالم به قدرى پرکار است که در اثر فعالیت آن مقدار زیادى گرما تولید مىشود،
بهطورىکه
شما پس از مصرف غذاى سنگین احساس گرما مىکنید.
این عضو با داشتن 300 میلیارد سلول به منزلهى
یک آزمایشگاه مجهز و بسیار مهم عمل مىکند.
کبد عمل ذخیرهسازى مواد غذایى را بر عهده
دارد و به موقع، کمبودها را جبران مىکند،
به عبارت دیگر کبد را فرماندهى مىدانند
که استراتژى و هماهنگى بدن را به عهده دارد و جریان منظم انرژى را در مجراى گوارش
کنترل مىکند. کلید سوختوساز
بدن، کنترل وزن و بهطور کلى تأمین سلامت
عمومى بدن انسان در دست کبد خواهد بود. اگر کبد نباشد سمهاى
مختلف و غذاهایى که خوب هضم نشدهاند
وارد جریان خون مىشوند.
این مواد سمى به سلولهاى
اندامهاى دیگر و سیستم ایمنى آسیب
مىرسانند. چشمان زیبا، پوست
شفاف، موهاى زیبا و شاداب، اعصاب راحت، انرژى فراوان، شادابى و تندرستى با سلامتى
کبد امکانپذیر است. کبد بیش از هزار
نوع آنزیم براى حفظ تعادل دستگاههاى
بدن و دفع سموم تولید مىکند.
کبد یکى از اعضاء داخلى منحصربهفرد
است زیرا از دو منبع خون مىگیرد.
یکى از سرخرگ کبدى که از قلب مىآید
و خون تمیز و اکسیژندار با خود مىآورد،
دیگرى از سیاهرگ که از سمت معده و روده مىآید
و مواد غذاى آمادهشدهى
حاصل از غذاهاى خوردهشده را براى کبد مىآورد.
بدین ترتیب که سرخرگ کبدى و سیاهرگ رودهاى
از باب کبد وارد مىشوند و در نقطهى
ورود به شاخههاى مختلف تقسیم مىگردند
تا خون حامل مواد غذایى را به قسمت چپ و راست کبد برسانند.
حفظ سلامت کبد
براى حفظ سلامت و بهداشت کبد باید از مولدات سودا مثل بادنجان مخصوصا سرخکردهى
آن، غذاهاى بسیار گرم و پرانرژى مانند چربىها
و سرخکردهها،
مواد رنگى و نوشیدنیهایی مثل نوشابههاى
زیاد شیرین و گازدار پرهیز کرد.
ابن سینا گفته است که «خوردن غذا بلافاصله بعد از غذاى هضم نشده قبلى زیانبارترین
چیزها براى کبد است و خوردن آب بلافاصله بعد از غذا مخصوصا بعد از نهار آنهم
بهطور یک دفعه (سر کشیدن)
آزاردهنده کبد است.»
اگر عطش شدید در کار باشد باید قدرى آب به صورت جرعه جرعه نوشید.
تقویت کبد
اگر میل دارید کبد را تقویت کنید از خوراکىهایى
که کبد را تقویت مىکنند بیشتر استفاده
کنید، مانند: آب کدو، آب خرفه، آب انار، آب خیار، آب کاسنى تازه، آب جوشاندهى
کاسنى، عرق کاسنى، لعاب اسفرزه، شربت لیمو، شربت سکنجبین، سکنجبین بهلیمو،
آب جوشاندهى خارخاسک، شیرهى
چهارتخمه، روغن زیتون، آب سیب درختى، انجیر، به شیرین و خام، زیرهى
سیاه، شوید، آب دمکردهى رقیق شاهتره، آب
دمکردهى بادرنجبویه، آب دمکردهى
سنبل الطیب، ترنجبین، شربت غوره، آب عناب، آب زرشک، شربت زرشک.
از دیگر اقداماتی که در سلامت کبد بسیار مهم است ورزش میباشد. ورزش و تحرک بهاندازه
داشتن به کبد کمک میکند تا وظایفش را به صورت کامل و درست انجام دهد. همچنین کم
خوری و درست خوردن (یعنی غذا را به صورت کامل جویدن) یکی دیگر از عوامل در حفظ
سلامت کبد است.
منابع:
متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 69
مجموعه پیک شفا، ج9، ص: 15
دائرۀ المعارف گیاه درمانى ایران، ص: 537
بر گرفته از سایت فرهنگ نیوز
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر آیه 177 بقره
متن عربی آیه : لَّیْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَـکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلآئِکَةِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّآئِلِینَ وَفِی الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّکَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاء والضَّرَّاء وَحِینَ الْبَأْسِ أُولَـئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَأُولَـئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ
ترجمه آیه
( نیکی آن نیست که روی خود به جانب مشرق و مغرب کنید ، بلکه نیکوکار کسی ، است که به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب خدا و پیامبران ایمان آورد و مال خود را ، با آنکه دوستش دارد ، به خویشاوندان و یتیمان و درماندگان و مسافران و گدایان و در بند ماندگان ببخشد و نماز بگزارد و زکات بدهد و نیز کسانی هستند که چون عهدی می بندند بدان وفا می کنند و آنان که در بینوایی و بیماری و به هنگام جنگ صبر می کنند ، اینان راستگویان و پرهیزگارانند.)
|
|
|
|
|
شان نزول
چون تغییر قبله سر و صداى زیادى در میان مردم بخصوص یهود و نصارى به راه انداخت ،
یهود که بزرگترین سند افتخار خود (پیروى مسلمین از قبله آنان ) را از دست داده
بودند زبان به اعتراض گشودند، که قرآن در آیه 142 با جمله (سیقول السفهاء) به آن
اشاره کرده است آیه فوق نازل گردید و تاءیید کرد که اینهمه گفتگو در مساءله قبله
صحیح نیست بلکه مهمتر از قبله مسائل دیگرى است که معیار ارزش انسانهاست و باید به
آنها توجه شود و آن مسائل را در این آیه شرح داده است .
ریشه و اساس همه نیکیها
همانگونه که در تفسیر آیات تغییر قبله گذشت ، نصارا به هنگام عبادت رو به سوى شرق
و یهود رو به سوى غرب کرده ، عبادات خود را انجام مى دادند، اما خدا کعبه را براى
مسلمین قبله قرار داد که در طرف جنوب بود و حد وسط میان آن دو محسوب مى شد.
و نیز دیدیم که مخالفین اسلام از یکسو و تازه مسلمانان از سوى دیگر چه سر و صدائى
پیرامون تغییر قبله به راه انداختند.
آیه فوق روى سخن را به این گروه ها کرده مى گوید: نیکى تنها این نیست که به هنگام
نماز صورت خود را به سوى شرق و غرب کنید و تمام وقت خود را صرف این مساءله نمائید
(لیس البر ان تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب ).
((بر)) (بر وزن ضد) در اصل به معنى توسعه است ، سپس در معنى نیکیها و خوبیها و
احسان ، به کار رفته است ، زیرا این کارها در وجود انسان محدود
نمى شود و گسترش مییابد و به دیگران مى رسد و آنها نیز بهره مند مى شوند.
و ((بر)) (بر وزن نر) جنبه وصفى دارد و به معنى شخص نیکوکار است ، در اصل به معنى
بیابان و مکان وسیع مى باشد، و از آنجا که نیکوکاران روحى وسیع و گسترده دارند این
واژه بر آنها اطلاق مى شود.
قرآن سپس به بیان مهمترین اصول نیکیها در ناحیه ایمان و اخلاق و عمل ضمن بیان شش
عنوان پرداخته چنین مى گوید: ((بلکه نیکى (نیکوکار) کسانى هستند که به خدا و روز
آخر و فرشتگان و کتابهاى آسمانى و پیامبران ایمان آورده اند)) (و لکن البر من آمن
بالله و الیوم الاخر و الملائکة و الکتاب و النبیین ).
در حقیقت این نخستین پایه همه نیکیها و خوبیها است : ایمان به مبدا و معاد و
برنامه هاى الهى ، و پیامبران که ماءمور ابلاغ و اجراى این برنامه ها بودند، و
فرشتگانى که واسطه ابلاغ این دعوت محسوب مى شدند، ایمان به اصولى که تمام وجود
انسان را روشن مى کند و انگیزه نیرومندى براى حرکت به سوى برنامه هاى سازنده و
اعمال صالح است .
جالب اینکه نمى گوید((نیکوکار)) کسانى هستند که … بلکه مى گوید ((نیکى )) کسانى
هستند که …
این به خاطر آن است که در ادبیات عرب و همچنین بعضى زبانهاى دیگر هنگامى که مى
خواهند آخرین درجه تاءکید را در چیزى بیان کنند آن را بصورت مصدرى مى آورند نه به
صورت وصف ، مثلا گفته مى شود على (علیه السلام ) عدل جهان انسانیت است ، یعنى
آنچنان عدالت پیشه است که گوئى تمام وجودش در آن حل شده و سر تا پاى او در عدالت
غرق گشته است ، به گونهاى که هر گاه به او نگاه کنى چیزى جز عدالت نمى بینى ! و
همچنین در نقطه مقابل آن مى گوئیم بنى امیه ذلت اسلام بودند گوئى تمام وجودشان
تبدیل به خوارى شده بود.
بنابر این از این تعبیر ایمان محکم و نیرومندى در سطح بالا استفاده مى شود.
پس از ایمان به مساءله انفاق و ایثار و بخششهاى مالى اشاره مى کند و مى گوید:
((مال خود را با تمام علاقه اى که به آن دارند به خویشاوندان و یتیمان و مستمندان
و واماندگان در راه و سائلان و بردگان مى دهند)) (و آتى المال على حبه ذوى القربى
و الیتامى و المساکین و ابن السبیل و السائلین و فى الرقاب ).
بدون شک گذشتن از مال و ثروت براى همه کس کار آسانى نیست ، هنگامى که به مرحله
ایثار برسد، چرا که حب آن تقریبا در همه دلها است ، و تعبیر على حبه نیز اشاره به
همین حقیقت است که آنها در برابر این خواسته دل براى رضاى خدا مقاومت مى کنند.
جالب اینکه در اینجا شش گروه از نیازمندان ذکر شده اند: در درجه اول بستگان و
خویشاوندان آبرومند، و در درجه بعد یتیمان و مستمندان ، سپس آنهائى که نیازشان
کاملا موقتى است مانند واماندگان در راه ، بعد سائلان ، اشاره به اینکه نیازمندان
همه اهل سؤ ال نیستند، گاهى چنان خویشتن دارند که ظاهر آنها همچون اغنیا است در
حالى که در باطن سخت محتاجند، چنانکه قرآن در جاى دیگرى مى گوید یحسبهم الجاهل
اغنیاء من التعفف : ((افراد ناآگاه آنها را به خاطر شدت خویشتندارى اغنیاء تصور مى
کنند)) (سوره بقره 273) و سرانجام به بردگان اشاره مى کند که نیاز به آزادى و
استقلال دارند هر چند ظاهرا نیاز مادى آنها به وسیله مالکشان تاءمین گردد.
سومین اصل از اصول نیکیها را بر پا داشتن نماز مى شمرد و مى گوید:((آنها نماز را
برپا مى دارند)) (و اقام الصلوة ).
نمازى که اگر با شرائط و حدودش ، و با اخلاص و خضوع ، انجام گیرد، انسان را از هر
گناه باز مى دارد و به هر خیر و سعادتى تشویق مى کند.
چهارمین برنامه آنها را اداء زکات و حقوق واجب مالى ذکر کرده مى گوید:
((آنها زکات را مى پردازند)) (و آتى الزکوة ).
بسیارند افرادى که در پارهاى از موارد حاضرند به مستمندان کمک کنند اما در اداء
حقوق واجب سهل انگار مى باشند، و به عکس گروهى غیر از اداى حقوق واجب به هیچگونه
کمک دیگرى تن در نمى دهند، حتى حاضر نیستند حتى یک دینار به نیازمندترین افراد
بدهند، آیه فوق با ذکر انفاق مستحب و ایثارگرى از یکسو، و اداى حقوق واجب از سوى
دیگر، این هر دو گروه را از صف نیکوکاران واقعى خارج مى سازد و نیکوکار را کسى مى
داند که در هر دو میدان انجام وظیفه کند.
و جالب اینکه در مورد انفاقهاى مستحب کلمه على حبه (با اینکه ثروت محبوب آنها است
) را ذکر مى کند، ولى در مورد زکات واجب نه ، چرا که اداى حقوق واجب مالى یک وظیفه
الهى و اجتماعى است و اصولا نیازمندان طبق منطق اسلام - در اموال ثروتمندان به
نسبت معینى شریکند، پرداختن مال شریک نیازى به این تعبیر ندارد.
پنجمین ویژگى آنها را وفاى به عهد مى شمرد و مى گوید: ((کسانى هستند که به عهد
خویش به هنگامى که پیمان مى بندند وفا مى کنند)) (و الموفون بعهدهم اذا عاهدوا).
چرا که سرمایه زندگى اجتماعى اعتماد متقابل افراد جامعه است ، و از جمله گناهانى
که رشته اطمینان و اعتماد را پاره مى کند و زیربناى روابط اجتماعى را سست مى نماید
ترک وفاى به عهد است ، به همین دلیل در روایات اسلامى چنین مى خوانیم که مسلمانان
موظفند سه برنامه را در مورد همه انجام دهند، خواه طرف مقابل ، مسلمان باشد یا
کافر، نیکوکار باشد یا بدکار، و آن سه عبارتند از: وفاى به عهد، اداى امانت و
احترام به پدر و مادر. و بالاخره ششمین و
آخرین برنامه این گروه نیکوکار را چنین شرح مى دهد: ((کسانى هستند که در هنگام
محرومیت و فقر، و به هنگام بیمارى و درد، و همچنین در موقع جنگ در برابر دشمن ،
صبر و استقامت به خرج مى دهند، و در برابر این حوادث زانو نمى زنند)) (و الصابرین
فى الباساء و الضراء و حین الباءس ) <255>
و در پایان آیه به عنوان جمعبندى و تاءکید بر شش صفت عالى گذشته مى گوید: ((اینها
کسانى هستند که راست مى گویند و اینها پرهیزگارانند)) اولئک الذین صدقوا و اولئک
هم المتقون ).
راستگوئى آنها از اینجا روشن که اعمال و رفتارشان از هر نظر با اعتقاد و ایمانشان
هماهنگ است ، و تقوا و پرهیزگاریشان از اینجا معلوم مى شود که آنها هم وظیفه خود
را در برابر ((الله )) و هم در برابر نیازمندان و محرومان و کل جامعه انسانى و هم
در برابر خویشتن خویش انجام مى دهند.
جالب اینکه شش صفت برجسته فوق هم شامل اصول اعتقادى و اخلاقى و هم برنامه هاى عملى
است .
در زمینه اصول اعتقادى تمام پایه هاى اصلى ذکر شده ، و از میان برنامه هاى عملى به
انفاق و نماز و زکات که سمبلى از رابطه خلق با خالق ، و خلق با خلق است اشاره
گردیده و از میان برنامه هاى اخلاقى تکیه بر وفاى به عهد و استقامت و پایدارى شده
که ریشه همه صفات عالى اخلاقى را تشکیل مى دهد.
منبع :تفسیر نمونه