نسخه قرآن برای افزایش روزی
باید اول بدانیم که رزق فقط پول و درآمد
نیست، بلکه هر نعمتی که از جانب خداوند منّان به بندهاش
میرسد، از نعمت سلامتی و علم گرفته تا پدر، مادر، همسر
و اولاد و تا ایمان و معنویت یا توفیق توبه و زیارت و نیز متاع دنیا، و کلاً هر آن چه به انسان فایده برساند، همه
رزق است.
و
دوم بدانیم که کثرت مال، دلیل بر کثرت رزق نیست، چرا که معلوم نیست آن مال قابل استفاده باشد و درست نیز مصرف شود
و فایدهای هم برساند، شاید فقط اندوخته باشد و
یا به جای فایده، ضرر برساند، به آن که دیگر نمیتوان رزق
گفت. «رزق، چیزى است که مورد انتفاع واقع شود و ربطى به زیادى و کمى مال ندارد - ترجمه المیزان، ج3، ص221»
و
سوم بدانیم که آن چه حاصل میگردد و در راه باطل و حرام مصرف میگردد،
رزق خدا نیست، بلکه معلول و محصول گناه و ابزاری برای هبوط و هلاکت
بیشتر است که انسان برای خود مهیا میکند.
حال
به چند آیه از قرآن کریم در خصوص «رزق» توجه نماییم:
الف
– قبل از هر چیزی دقت و باور کنیم که رزقِ مرزوق با رازق است و رازق نیز همان خالق
و ربّ است:
وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِی الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللّهِ رِزْقُهَا » (هود،
6)
و هیچ جنبندهاى در زمین نیست مگر [اینکه] روزیش بر عهده خداست .
پس
دیگران چیزی ندارند که بخواهند رازق خود یا غیر خود باشند، بلکه همه فقیر، عبد و مرزوق هستند، لذا باید رزق را از
او (رازق) طلب نمود و دانسته و ندانسته یا عمداً و
سهواً، دیگری را در رزاقیت شریک ندانست.
ب
– سپس باور کنیم که خداوند غنی و کریم، ما را خلق نکرده است که یک عمر برای یافتن رزق برای تأمین معاش دنیا
بدویم، آن را خودش بر عهده گرفته است، بلکه فرمود شما
را برای عبادت (بندگی) خلق کردم تا رشد کنید و خلیفةالله
شوید و مقرب درگاهم گردید، من که نگفتم بدوید برای من نان و آب و رزق بیاورید، گفتم ایمان و اخلاص و عمل صالح
بیاورید که به نفع خودتان است:
وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ، ما أُرِیدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُرِیدُ أَنْ یُطْعِمُونِ،
إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ» (الذاریات،
58)
ترجمه: من جن و انس را نیافریدم مگر براى
اینکه عبادتم کنند، نه مىخواهم مرا روزى دهند، و نه طعامم دهند، چون که خدا رزاق و داراى
نیرویى متین است.
سبب
گشایش و افزایش رزق در یک کلمه و معنا خلاصه میشود که آن «عبادت» و بندگی با خلوصِ باری تعالی است که در مصادیق
متفاوتی تجلی دارد که از آن جمله است: کسب معرفت،
ایمان، اخلاص، نماز، تلاوت قرآن کریم، دعا، پرهیز از گناه،
استغفار، توبه، صله ارحام، انفاق و صدقه، کار و تلاش در هر عرصه و صنفی برای خدا نه برای نان، امر به معروف و
نهی از منکر و ...
پس
سعی و تلاش در بندگی، قدر و اندازه و ظرفیت انسان را برای اخذ و کسب رزق خدا افزایش میدهد. لذا اگر فرمود کار و
تلاش کنید و برای انسان چیزی به جز تلاش او نیست،
یعنی کار برای کسب رزق و روزی و افزایش ظرفیت و نقشآفرینی
در چرخه حیات، لازمه رشد انسان است.
ج
– پس اصل و تکلیف عبادت و بندگی است و اعلاترین تجلی عبادت، همانا نماز است.
خداوند می فرماید : إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی
وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی» (طه، 14(
ترجمه: منم الله، (خدایى که) جز من خدایى نیست
پس مرا پرستش کن و به یاد من نماز برپا دار.
از
این رو فرمود که برو اهل خود (خانواده، نزدیکان، آشنایان و ...) را به نماز امر کن، من که از تو رزق و روزی
نخواستم که بیتوجه به بندگی و نماز، همه عمرت را
صرف آن کنی، بلکه رزق را من میدهم، تو دنبال بندگی برو:
«وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ
عَلَیْهَا لَا نَسْأَلُکَ رِزْقًا نَّحْنُ نَرْزُقُکَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى» (طه، 132)
ترجمه: و کسان خود را به نماز امر کن و خود
(نیز) با همه نیرو بر (مراعات) آن شکیبایى کن، ما از تو هیچ روزى نمىطلبیم (تا توانش را
نداشته باشى)، این ماییم که تو را روزى مىدهیم، و عاقبت (نیک) از آن
تقواست.
پس
نماز سبب افزایش توان و ظرفیت اخذ فضل و رحمت الهی و فراوانی رزق و روزی میشود.
د
– با توجه به نکات فوق، معلوم میشود که اگر رزق و روزی ما کم است و دچار گرفتاری میشویم، در حالی که خدای غنی،
کریم، منّان و رزاق، روزی دهنده است، لابد ما
مشکلی برای اخذ رحمت و نعمت بیکران الهی داریم. باورها و کارهایی
داریم که خوب نیست، سوء است، فحشاء (زشت کاری) است و این امور مانع گشایش و افزایش رزق (معنوی و مادی) و
بالتبع بروز مشکلات در زندگی میگردد و بدترین
گناه همان فراموش کردن خدا و ترک ذکر خدا (که بیان شد در نماز
متبلور است) میباشد، لذا فرمود:
«وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا
وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى» (طه، 124)
ترجمه: و هر کس از یاد من دل بگرداند در
حقیقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور مىکنیم.
ه
– حال که باورهای غلط و مشرکانه، اعمال زشت و گناهان، سبب تنگی و گرفتاری معیشت میشود، معلوم است که استغفار
(طلب بخشش) و توبه (بازگشت از گناه)، که آن نیز
مصداقی برای عبادت است، سبب گشایش، افزایش و برکت رزق (دنیوی
و اخروی) میگردد – لذا فرمودهاند که هر گاه دچار گرفتاری یا تنگی رزق شدید، زیاد استغفار کنید و خداوند متعال
وعده فرمود:
سعی
و تلاش در بندگی، قدر و اندازه و ظرفیت انسان را برای اخذ و کسب رزق خدا افزایش میدهد. لذا اگر فرمود کار و
تلاش کنید و برای انسان چیزی به جز تلاش او نیست،
یعنی کار برای کسب رزق و روزی و افزایش ظرفیت و نقشآفرینی
در چرخه حیات، لازمه رشد انسان است
وَأَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُم مَّتَاعًا حَسَنًا إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى وَیُۆْتِ
کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ وَإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنِّیَ أَخَافُ عَلَیْکُمْ
عَذَابَ یَوْمٍ کَبِیرٍ» (هود، 3)
ترجمه: و اینکه از پروردگار خود آمرزش
بخواهید، سپس به سوى او بازگردید تا شما را با بهره خوشى (از زندگى) تا مدّتى معین (در نهایت مرگ)
برخوردار نماید و به هر صاحب فضلى فضل او را (پاداش دنیوى و اخروى کمالات هر
صاحب کمالى را به تناسب کمالش) عطا نماید. و اگر روى بر تابید، بىتردید
من بر شما از عذاب روزى بزرگ بیم دارم.
نتیجه:
پس
سبب گشایش و افزایش رزق در یک کلمه و معنا خلاصه میشود که آن «عبادت» و
بندگی با خلوصِ باریتعالی است که در مصادیق متفاوتی تجلی دارد که از آن جمله است: کسب معرفت، ایمان، اخلاص،
نماز، تلاوت قرآن کریم، دعا، پرهیز از گناه،
استغفار، توبه، صله ارحام، انفاق و صدقه، کار و تلاش در هر عرصه
و صنفی برای خدا نه برای نان، امر به معروف (از جمله نماز) و نهی از منکر (معصیت خدا) و
... .
پس
با معرفت، اخلاص و لذت تمام بندگی کنیم، او خود رازقی غنی، جواد و کریم است.
کرامت انسان
کرامت به معناى دورى از پستى و فرومایگى است و روح بزرگوار و منزّه از هر پستى را کریم گویند.
لئیم ضد کریم است. لئامت و دنائت به یک معناست، لذا دنائت در برابر کرامت و دنى در مقابل کریم است.
کرامت از دیدگاه معصوم (ع(
رسول مکرم اسلام (ص) می فرماید: خداى بزرگ کریم است و کَرَم را دوست مىدارد.
امیرالمؤمنین على (ع) می فرماید: کسى که قبل از سؤال مىبخشد کریم است. حوادث ناگوار در روح کریم اثر نمىگذارد.
کریم انسانى است که از حرام اجتناب کند و از همه عیبها منزّه و پاک باشد.
انسان کریم از چیزى که لئیم به آن فخر مىکند بیزار است.
کریم انسانى است که آبروى خود را با مال حفظ مىکند، ولى لئیم کسى است که مال را به وسیله آبرو حفظ مىکند.
اگر کسى روح را به کرامت و عظمت بشناسد همه دنیا در چشمش کوچک مىشود.
راه رسیدن به ساحت کرامت
به روشنى تقابل کرامت و لئامت در روایات ائمه دین (ع) بیان شد. کرامت، بزرگوارى و دورى از هر پستى و فرومایگى است چرا که وصفى ارزشى است و از اسمای حضرت حق است، اما در مقابل هر چه انسان را از بزرگ منشى و قرب الاهی دور سازد ریشه در دنائت و پستى و زشتى دارد. به فرموده رسول مکرم اسلام (ص): دوستى دنیا ریشه هر معصیت و ابتداى هر گناه است. لذا دنیا، دنیا نامیده شد، چون که بى مقدارتر از هر چیزى است. با توجه به این که قبلاً گذشت که دنائت در برابر کرامت و دنى در مقابل کریم است و چون دنى و دنائت و دنیا هم ریشهاند از این رو نمىتوان کرامت و بزرگوارى را در دوستى دنیا جست و جو نمود. چرا که به فرموده حضرت امیر (ع): دنیا انسان را خوار و ذلیل مىکند.کرامت نقطه مقابل ذلّت و خوارى است. باید براى رسیدن به قلّه بلند کرامت به سلاح پرهیز از گناه و دنیا طلبى و هوا و هوس، و در یک کلمه به سلاح تقوا مجهّز گشت. به فرموده امیرالمؤمنین على (ع): کرامت بدون تقوا حاصل نمىشود.
به فرموده خداى بزرگ در قرآن کریم: با کرامتترین (گرامىترین) شما نزد خداوند با تقواترین شماست.و به فرموده امیرالمؤمنین على (ع): کلید کَرَم، تقواست.
شناخت تقوا
به فرموده حضرت امیر (ع): تقوا آن است که انسان از هر چه او را به گناه وا مىدارد، دورى نماید.آن حضرت مىفرماید: همانا تقوا و ترس از خدا، داروى بیمارى دلها، روشنایى قلبها، درمان دردهاى جسمها، مَرْهم زخم جانها، پاک کننده پلیدى ارواح، روشنایى بخش تاریکى چشمها، امنیت در نا آرامىها و روشن کننده تاریکىهاى شماست. پس اطاعت خدا را پوشش جان، نه پوشش ظاهرى، قرار دهید و با جان نه با تن فرمانبردار باشید تا با اعضا و جوارح بدنتان در هم آمیزد و آن را بر همه امورتان حاکم گردانید. اطاعت خدا را راه ورود به آب حیات، شفیع گرفتن خواستهها، پناهگاه روز اضطراب، چراغ روشنگر قبرها، آرامش وحشتهاى طولانى دوران برزخ و راه نجات لحظات سخت زندگى قرار دهید؛ زیرا اطاعت خدا وسیله نگه دارنده از حوادث هلاک کننده و جایگاههاى وحشتناک که انتظار آن را مىکشید و حرارت آتشهاى برافروخته است. پس کسى که تقوا را انتخاب کند، سختىها از او دور گردند، تلخىها شیرین و فشار مشکلات و ناراحتىها بر طرف خواهد شد و مشکلات پیاپى و خسته کننده آسان گردیده و مَجد و بزرگى از دست رفته چون قطرات باران بر او فرو مىبارند. رحمت باز داشته حق باز مىگردد و نعمتهاىالاهی پس از فرو نشستن به جوشش آمده و برکات تقلیل یافته فزونى مىیابند.
کرامت و روح الاهی
قرآن کریم گوهر اصلى انسان را به عنوان یک موجود شریف و کریم معرفى مىکند که اگر انسان کریم بشود راه طبیعى خویش را پیموده و گوهر اصیل خود را بازیافته است و چون اطاعت و صعود، مناسب با گوهر اصلى انسان است، بنابراین، عصیان و سقوط بر انسان تحمیل است، اما کرامت چنین نیست؛ زیرا گوهر آدمى کریم است. خداى بزرگ مىفرماید: ما انسان را گرامى داشتیم. چون در خلقت او گوهرى کریم به کار رفته است. اگر انسان مانند سایر موجودات فقط از خاک خلق مىشد، کرامت براى او ذاتى یا وصف اوّلى نبود. ولى انسان داراى فرع و اصلى است؛ فرع او به خاک بر مىگردد و اصل او به اللَّه منسوب است. خداى کریم در قرآن مجید روح را به خود نسبت داد و جسم را که به خاک و طبیعت مرتبط است. به طین منسوب کرد. نفرمود من انسان را از گل و روح مجرّد خلق کردم، بلکه انسان را از گل ساختم، سپس از روح خود در او دمیدم و چون روح انسانى به خداوندى که معلم اکرم است، ارتباط دارد. پس سهمى از کرامت دارد و روح الاهی به معناى روح کرامت است.
پاداش انسانهاى کریم
به فرموده حضرت امیرالمؤمنین على (ع): خدا شما را به پرهیزکارى سفارش کرد و آن را نهایت خشنودى خود و خواستش از بندگان قرار داده است. پس بترسید از خدایى که در پیشگاه او حاضرید و اختیار شما در دست اوست و همه حرکات و حالات شما را زیر نظر دارد.
اگر
چیزى را پنهان کنید مىداند و اگر آشکار کردید ثبت مىکند. براى ثبت اعمال،
فرشتگان کریم و بزرگوارى را گمارده که نه حقّى را فراموش و نه باطلى را ثبت
مىکنند. آگاه باشید آن کس که تقوا پیشه کند و از فتنهها نجات مىیابد، و با نور
هدایت از تاریکىها مىگریزد و به آنچه که دوست دارد جاودانه دسترسى پیدا مىکند.
خدا او را در منزل کرامت خویش مسکن مىدهد، خانهاى که مخصوص خداست. سقف آن عرش
پروردگارى و روشنایى آن از جمال الاهی و زائرانش فرشتگان و دوستان و همنشینانش
پیامبران الاهی هستند.
منبع :
جوادى آملى، عبداللَّه، کرامت در قرآن، ص 22.
ثعالبى نیشابورى، فقه اللغة، ص 139.
جوادى آملى، عبداللَّه، کرامت در قرآن، ص 22.
محمدی رى شهرى، محمد، (حسینى سید حمید)، منتخب میزان الحکمه، ح 5493.
آمدى، عبدالواحد، غرر الحکم و درر الحکم، چاپ دانشگاه، ج 1، ص 365، ح 1389.
نهج البلاغه، حکمت 113. حجرات، 13.
نهج البلاغه، خطبه 198.
اسراء، 70.
نهج البلاغه، خطبه 183.
ویژگیهای حضرت زینب (س)
ولادت
ثمره ازدواج مبارک علی علیه
السلام و فاطمه زهرا علیها السلام پنج فرزند به نام های حسن، حسین، زینب، ام کلثوم
و محسن است.
بنابر آنچه که از امام صادق علیه السلام رسیده است «محسن» که آخرین فرزند زهرا
بود، بر اثر تجاوز و هجوم دشمنان اسلام به خانه آن حضرت، در شکم مادر جان داد و به
دنبال این حادثه دردناک و صدماتی که بر جسم فاطمه علیها السلام وارد آمد، آن حضرت
بیماری شدید پیدا کرد و به شهادت رسید.زینب، سومین فرزند مهد ولایت است که به
احتمال قوی در سال ششم هجرت در مدینه چشم به جهان گشود. بانوی بزرگ اسلام زینب کبری حدود سی و پنج سال داشت که
پدرش علی به شهادت رسید. او بدون تردید از دوران حیات پدر بزرگوارش آگاهیها و بهرههای فکری و
معنوی فراوانی گرفته است و خاطرات زیادی از دوران پدر دارد. خاطرات تلخ و شیرینی
که هر کدام در شکلگیری شخصیت زینب و سازندگی او تاثیر عمیقی داشته است.
صبر و بردباری
او روزها و سالهای
مظلومیت پدر را خوب به یاد داشت و شاهد بود که بعد از رحلت پیابمر اسلام، ولایت
پدرش را که بزرگترین شخصیت جهان اسلام بعد از پیامبر بود، نادیده گرفتند و بر
جایگاهی که پیامبر بعد از خود برای علی(ع) تعین کرده بود و کراراً آن را گوشزد میکرد و مسلمانان
را به آن توصیه میفرمود عاصبانه تکیه زدند و حق او را ضایع ساختند. بر کرسی هوسها
نشستند و خود را جانشین و خلیفه پیامبر خواندند. و امیرالمومنین که جز به حفظ
اسلام و مصالح مسلمین نمی اندیشید همچنان صبر پیشه کردو رضایت خدا را بر هر چیز
مقدم داشت و بیست و پنج سال سکوت اختیار کرد.
زینب در این دوران، حوادث را به
دقت پیگیری میکرد و بر بینش و آگاهیهای خود می افزود. هواپرستی و دنیا طلبی
بسیاری را میدید، دوست و دشمن را به خوبی از یکدیگر تمیز میداد و شاهد کینهتوزیهای
ابوسفیانها و معاویه ها بود. دشمنان نقابداری که در ظاهر، لباس اسلام بر تن کرده
بودند و سنگ اسلام به سینه میزدند و در باطن و حقیقت برای نابودی آن نقشه می
کشیدند و حقایق را وارونه جلوه می دادند.
زینب، همه این دشمنیها را میدید
و عظمت صبر پدر را درمییافت. هم او که فرمود:
«صبرت و فی العین قدیً و فی الحلق
شجاً» شکیبایی ورزیدم همچون کسی که خاشاک چشمش را پر کرده و استخوان راه گلویش را
گرفته است.زینب از صبر او الهام میگرفت و درس فداکاری می آموخت. می آموخت که چگونه
باید تمام مشکلات و رنجهای راه خدا را تحمل کرد، محرومیتها را پذیرا شد و مصالح
فردی را فدای مصلحت اسلام کرد.
علم الهى
مهمترین امتیاز انسان نسبت به سایر موجودات - حتى ملائکه - دانش و بینش اوست. «
و برترین علمها، علمى است که مستقیما از ذات الهى به شخصى افاضه شود، یعنى داراى علم «لدنى» باشد .زینب علیهاالسلام به شهادت امام سجاد علیه السلام داراى چنین علمى است، آن جا که به عمهاش خطاب کرد و فرمود:« انت عالمه غیر معلمه وفهمه غیر مفهمه ؛ تو بی آنکه آموزگاری داشته باشی؛ عالم و دانشمند هستی.»
فصاحت و بلاغت
هر خطیبى بخواهد فصیح و بلیغ سخن بگوید، علاوه بر استعداد ذاتى، باید بارها تمرین عملى انجام دهد، همچنین در حین خطابه لازم است از نظر روانى و جسمانى کاملا آماده باشد تا بتواند خطبهاى فصیح و بلیغ ادا کند. و مستمعین باید با او هماهنگ باشند والا یاراى سخن گفتن نخواهد داشت تا چه رسد به این که فصیح و بلیغ بگوید.
زینب بدون آن که دوره دیده و یا تمرین خطابه کرده باشد و در حال تشنگى، گرسنگى، خستگى اسارت، و از نظر روانى داغ دار، آواره و تحقیر شده با کسانى سخن مىگوید که نه تنها با او هماهنگ نیستند بلکه حتى سنگ و خاکروبه بر سر او ریختهاند، با این حال صداى زینب بلند مىشود که:«اى مردم کوفه! اى نیرنگ بازان و بى وفایان . . .» سخنان زینب علیهاالسلام چنان بود که وجدان خفته مردم را بیدار کرد و صداى گریه از زن و مرد و پیر و جوان و خردسال بلند شد.
خزیم اسدى مىگوید: متوجه زینب شدم، به خدا سوگند زنى را که سر تا پا شرم و حیا باشد، سخنران تر از او ندیدم، گویى زینب از زبان على علیه السلام سخن مىگفت.
و همو مىگوید: پیر مردى را در کنار خود دیدم که بر اثر گریه محاسنش غرق اشک شده بود و مىگفت: پدر و مادرم فداى شما باد، پیرمردان شما بهترین پیرمردها، جوانان شما برترین جوانها و زنان شما نیکوترین زنان هستند. نسل شما بهترین نسلى است که نه خوار مىگردد و نه شکست مىپذیرد.
شیخ جعفر نقدى (ره ) مى نویسد:
مى گویم : و این حذلم بن کثیر (راوى این خبر) از فصحاء و سخنوران و نیکو گفتاران عرب است که که از فصاحت و زبان آورى و نیکو گفتارى و از بلاغت و رسایى سخن و مطابق اقتضاى مقام و مناسب حال مخاطب سخن گفتن زینب تعجب نموده و به شگفت آمده ، و از براعت و برترى فضل و کمال و علم و دانش و شجاعت ادبیه و دلاورى پسندیده آن مخدره ، حیرت و سرگردانى او را فرا گرفته ، به طورى که نتواسته او را (به کسى ) تشبیه و مانند نماید، مگر به پدرش سید و مهتر هر بلیغ و فصیحى .
پس (از این رو) گفته : (( کانها تفرع عن لسان امیرالمؤ منین )) ؛ یعنى گویا علیا حضرت زینب (س) (سخنانش را در کوفه ) از زبان امیرالمؤ منین (ع) قصد و آهنگ مى نمود، و هر که درباره کربلا و در احوال و سرگذشت هاى حسین (ع) کتابى نوشته ، این خطبه و سخنرانى را نقل نموده است .
و جاحظ در کتاب خود (( البیان و التبیین )) آن را از خزیمه الاسدى روایت نموده که خزیمه گفته : (( زنان کوفه را در آن روز دیدم به پا ایستاده (برکشته شدگان در کربلا) ندبه و زارى و شیون مى نمودند، در حالى که گریبان ها (شان را) مى دریدند.
منبع:
بحارالانوار، ج45،
شیخ عباس قمى، منتهى الآمال،(تهران، علمیه اسلامیه، چاپ قدیم،1331 ه . ش) ج1، ص298
ابوبصیر مى گوید:از امام صادق (ع ) در
مورد سوره والعادیات پرسیدم ، امام (ع ) فرمود: این سوره در
ماجراى وادى یابس (بیابان خشک ) نازل شده است . پرسیدم :
قضیه
وادى یابس از چه قرار بود.
امام
صادق(ع) فرمود: در بیابان یابس دوازده هزار نفر سواره نظام بودند، با هم عهد و
پیمان محکم بستند که تا آخرین لحظه ، دست به دست هم دهند و حضرت محمد (ص) و على(ع)
را بکشند.
جبرئیل
جریان را به رسول خدا(ص) اطلاع داد. حضرت رسول(ص) نخست ابوبکر و سپس عمر را با
سپاهى چهار هزار نفرى به سوى ایشان فرستاد که البته بى نتیجه بازگشتند.
پیامبر(ص)
در مرحله آخر على(ع) را با چهار هزار نفر از مهاجر و انصار به سوى وادى یابس
رهسپار نمود. حضرت على (ع) با سپاه خود به طرف بیابان خشک حرکت کردند.
به
دشمن خبر رسید که سپاه اسلام به فرماندهى على(ع) روانه میدان شده اند. دویست نفر
از مردان مسلح دشمن به میدان آمدند. على(ع) با جمعى از اصحاب به سوى آنان رفتند.
هنگامى که در مقابل ایشان قرار گرفتند. از سپاه اسلام پرسیده شد که شما کیستید و
از کجا آمده اید و چه تصمیمى دارید؟ على(ع) در پاسخ فرمود: من على بن ابى
طالب پسر عموى رسول خدا، برادر او و فرستاده او هستم ، شما را به شهادت یکتایى خدا
و بندگى و رسالت محمد(ص) دعوت مى کنم . اگر ایمان بیاورید، در نفع و ضرر شریک مسلمانان
هستید.
ایشان
گفتند: سخن تو را شنیدیم ، آماده جنگ باش و بدان که ما، تو و اصحاب تو را خواهیم
کشت ! وعده ما صبح فردا.
على(ع) فرمود: واى بر شما! مرا به بسیارى جمعیت خود
تهدید مى کنید؟ بدانید که ما از خدا و فرشتگان و مسلمانان بر ضد شما کمک مى جوییم
: ولا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم
دشمن
به پایگاههاى خود بازگشت و سنگر گرفت . على(ع) نیز همراه
اصحاب به پایگاه خود رفته و آماده نبرد شدند. شب هنگام ، على(ع) فرمان داد
مسلمانان مرکب هاى خود را آماده کنند و افسار و زین و جهاز شتران را مهیا نمایند و
در حال آماده باش کامل براى حمله صبحگاهى باشند.
وقتى
که سپیده سحر نمایان گشت ، على(ع) با اصحاب نماز خواندند و به سوى دشمن حمله
بردند. دشمن آن چنان غافلگیر شد که تا هنگام درگیرى نمى فهمید مسلمین از کجا بر
آنان هجوم آورده اند. حمله چنان تند و سریع بود، قبل از رسیدن باقى سپاه اسلام ،
اغلب آنان به هلاکت رسیدند. در نتیجه ، زنان و کودکانشان اسیر شدند و اموالشان به
دست مسلمین افتاد.
جبرئیل
امین ، پیروزى على(ع) و سپاه اسلام را به پیامبر(ص) خبر دادند. آن حضرت بر منبر
رفتند و پس از حمد و ثناى الهى ، مسلمانان را از فتح مسلمین باخبر نموده و فرمودند
که تنها دو نفر از مسلمین به شهادت رسیده اند!
پیامبر(ص) و همه مسلمین از مدینه بیرون آمده و به
استقبال على(ع) شتافتند و در یک فرسخى مدینه ، سپاه على(ع) را خوش آمد گفتند. حضرت
على(ع) هنگامى که پیامبر را دیدند از مرکب پیاده شده ، پیامبر(ص) نیز از مرکب
پیاده شدند و میان دو چشم (پیشانى ) على(ع) را بوسیدند. مسلمانان نیز مانند
پیامبر(ص)، از على(ع) قدردانى مى کردند و کثرت غنایم جنگى و اسیران و اموال دشمن
که به دست مسلمین افتاده بود را از نظر مى گذراندند.
در
این حال ، جبرئیل امین نازل شد و به میمنت این پیروزى سوره عادیات به رسول
اکرم (ص) وحى شد: والعادیات ضبحا،
فالموریات قدحا، فالمغیرات صحبا، فاءثرن نفعا فوسطن به جمعا...
اشک
شوق از چشمان پیامبر(ص) سرازیر گشت ، و در اینجا بود که آن سخن معروف را به على(ع)
فرمود: اگر نمى ترسیدم که گروهى از امتم ، مطلبى را که مسیحیان درباره حضرت
مسیح(ع) گفته اند، درباره تو بگویند، در حق تو سخنى مى گفتم که از هر کجا عبور کنى
خاک زیر پاى تو را براى تبرک برگیرند!
پی نوشت:
بحار،
ج 21، ص 72.
فضائل ماه رجب
در امالی شیخ صدوق (ره):
روایات این کتاب به موضوعات گوناگونی پرداخته اند که یکی از آن موضوعات، ماه رجب و اعمال مستحب در آن به خصوص روزه است. در این نوشتار برآنیم تا نگاهی به روایات مربوط به ماه رجب در این کتاب ارزشمند بیندازیم و سعی کنیم ماه رجب را از منظر پیشوایان معصوم علیهم السلام ببینیم و با رهنمودهای آنها از این ماه پر برکت بهره مند شویم.
توضیحی
در مورد امالی و کتاب شیخ صدوق(ره
از اواخر قرن سوم هجری روشی جدید برای انتقال علوم و معارف در میان دانشمندان اسلامى ظهور کرد که آن را فن «امالى» نامیدند. امالى جمع املاء است که امروزه آن را دیکته می گویند. روش کار در املاء به این صورت بوده است که یکى از اساتید و دانشمندان بزرگ در انجمنى سخنرانى می کرد و دیگران که نوعا شاگردان او بودند سخنان او را نوشته و به صورت کتابی جمع آورى می کردند که به این کتابها امالى گفته می شود.
یکی از این کتابها، امالى عالم بزرگ شیعه، مرحوم صدوق است. این حدیثدان و روایت شناس نامدار اسلامی که در قرن چهارم هجری می زیسته است در جلسههاى متعددى متن احادیث را همرا با سلسله سند از حفظ و به شکل سخنرانی برای دیگران املاء(دیکته) می کرده و شاگردان هم به ثبت و ضبط آنها می پرداختند. حاصل آن جلسات پربار علمی، کتابی شد که به امالی شیخ صدوق(ره) نام گرفت.
روایات این کتاب به موضوعات گوناگونی پرداخته اند که یکی از آن موضوعات، ماه رجب و اعمال مستحب در آن به خصوص روزه است. در این نوشتار برآنیم تا نگاهی به روایات مربوط به ماه رجب در این کتاب ارزشمند بیندازیم و سعی کنیم ماه رجب را از منظر پیشوایان معصوم علیهم السلام ببینیم و با رهنمودهای آنها از این ماه پر برکت بهره مند شویم.
روایت
اول
امام باقر علیه السلام فرمود: هر کس یک روز از رجب را روزه بگیرد خواه از ابتدا، خواه از وسط و خواه از پایان این ماه، خداوند بهشت را بر او واجب می گرداند(1) و خداوند در روز قیامت او را در رتبه ما و در کنار ما قرار می دهد و هر کس دو روز از این ماه را روزه بگیرد به او گفته می شود اعمالت را از نو شروع کن(2) زیرا تمام گناهان گذشته تو آمرزیده شد و هر کس سه روز از ماه رجب را روزه بگیرد به او گفته می شود گناهان گذشته و آینده تو بخشیده شد(3) و تو اجازه داری دوستان و آشنایان گنهکار خود را شفاعت کنی و هر کس هفت روز از این ماه را روزه بگیرد هفت در از درهای جهنم(4) بر روی او بسته می شود و هر کس که هشت روز آن را روزه بگیرد هشت در بهشت به رویش باز می شود و به او گفته می شود: از هر دری که دوست داری وارد شو.[1]
أَوْجَبَ
اللهُ لَهُ الْجَنَّةَ: این وجوب به معنای لزوم مقتضی است. این فراز که روایات
فراوان دیگری به چشم می خورد معنایش این است که اگر کسی این کار را انجام داد و
مانع جدی[2] هم در راه ورودش به بهشت وجود نداشت او حتما وارد بهشت خواهد شد
شرح
چند فراز این روایت:
1- أَوْجَبَ اللهُ لَهُ الْجَنَّةَ: این وجوب به معنای لزوم مقتضی است. این فراز که روایات فراوان دیگری به چشم می خورد معنایش این است که اگر کسی این کار را انجام داد و مانع جدی[2] هم در راه ورودش به بهشت وجود نداشت او حتما وارد بهشت خواهد شد.
2- اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ: عمل را از سر بگیر هرگز به معنای بطلان عبادات و اعمال صالحی که در کارنامه فرد ثبت و ضبط است نمی باشد؛ بلکه به معنای چشم پوشی از اشتباهات گذشته و دادن مهلتی دوباره به فرد است تا در مسیر بندگی دوباره گام بردارد.
3- قَدْ غُفِرَ لَکَ مَا مَضَى وَ مَا بَقِیَ: بخشش گناهان گذشته نیاز به توضیح ندارد بر خلاف بخشش گناهان آینده که قدری سوال برانگیز است و این شبهه را به ذهن القاء می کند که خدا با این بشارت خیال فرد را از گناهان آینده راحت کرده و غیر مستقیم به او چراغ سبزی نسبت به انجام آنها نشان داده است.
اما این تصور با بسیاری از مسلمات قرآنی و روایی ناسازگار است. معنای بخشش پیشاپیش این است که اگر فرد این عبادت را به درستی انجام داد این زمینه برای او فراهم می آید تا خدا از لغزشهای آینده او که حق الناس نیست و ریشه در عناد او با دین و دینداری ندارد در گذرد.
این مورد هم مانند فراز اول، در حد زمینه و اقتضاء است و زمانی به وقوع می پیوندد و حتمی می شود که مانعی در راه وقوعش وجود نداشته باشد.
4- أُغْلِقَتْ عَنْهُ أَبْوَابُ النِّیرَانِ السَّبْعَةُ: بنا بر گزارش قرآن کریم جهنم هفت در دارد؛ «لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ.»(44/حجر) بر این اساس معنای بسته شدن درهای هفتگانه این می شود که به روی چنین شخصی تمام درهای جهنم بسته می شود.
نکته: این درها بسته می شوند تا زمانی که این شخص با سوء رفتار خود بار دیگر یک یا چند در از درهای جهنم را به روی خود باز کند.
روایت
دوم
رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: هر کس یک روز از ماه رجب را با ایمان و با قصد قربت، روزه بگیرد؛ خداوند متعال، بین او و جهنم هفتاد خندق را به عنوان مانع قرار می دهد تا او از جهنم در امان باشد؛ پهنای هر خندق هم به انداره فاصله آسمان تا زمین است.[3]
روایت
سوم
امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند: هر کس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد؛ گناهان گذشته او بخشیده می شود و هر کس سه روز از اول، سه روز از وسط و سه روز از پایان ماه رجب را روزه بگیرد گناه گذشته و آینده او بخشیده می شود(که توضیح این مطلب قبلا گذشت) و هر کس یک شب از شبهای این ماه را زنده نگه دارد، خداوند او را از جهنم آزاد کرده و شفاعت او را درباره هفتاد هزار گنهکار خواهد پذیرفت. کسی که در این ماه با قصد تقرب به خداوند متعال، صدقه ای دهد، در قیامت خداوند او را به پاداشی تکریم خواهد کرد که تا آن لحظه نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه به ذهن کسی خطور کرده است.[5]
روایت
چهارم
امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس روز بیست و هفتم رجب را روزه بگیرد خداوند متعال پاداش هفتاد سال روزه را برای او منظور می کند.[6]
امید است ما هم بتوانیم از برکات گسترده این ماه بهره مند شویم.
اعمال ماه مبارک رجب
فضیلت و اعمال ماه مبارک رجب
ماه رجب و ماه شعبان و ماه رمضان شرافت زیادی دارند و در فضیلت آنها روایات بسیاری وارد شده است. از حضرت رسول (صلى الله علیه و آله) روایت شده که: ماه رجب ماه بزرگ خدا است و ماهى در حرمت و فضیلت به آن نمىرسد و جنگیدن با کافران در این ماه حرام است و رجب ماه خدا است و شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه امت من است کسى که یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد، موجب خشنودى خدای بزرگ میگردد و غضب الهى از او دور می گردد و درى از درهاى جهنم بر روى او بسته گردد.
از حضرت موسى بن جعفر(علیهماالسلام) روایت شده است که: هر کس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد، آتش جهنم یک سال، از او دور شود و هر کس سه روز از آن را روزه بگیرد بهشت بر او واجب می گردد.
و همچنین فرمود که: رجب نام نهرى است در بهشت که از شیر سفیدتر و از عسل شیرینتر است. هر کس یک روز از رجب را روزه بگیرد البته از آن نهر بیاشامد.
از امام صادق(علیه السلام) روایت است که حضرت رسول اکرم( صلى الله علیه و آله) فرمود که: ماه رجب ماه استغفار امت من است پس در این ماه بسیار طلب آمرزش کنید که خدا آمرزنده و مهربان است و رجب را "أصب" مىگویند زیرا که رحمت خدا در این ماه بر امت من بسیار ریخته مىشود پس بسیار بگوئید: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ».
ابن بابویه از سالم روایت کرده است که گفت: در اواخر ماه رجب که چند روز از آن مانده بود، خدمت امام صادق(علیه السلام)رسیدم. وقتی نظر مبارک آن حضرت بر من افتاد فرمود که آیا در این ماه روزه گرفتهاى؟ گفتم نه والله اى فرزند رسول خدا. فرمود که آنقدر ثواب از تو فوت شده است که قدر آن را به غیر از خدا کسى نمىداند به درستى که این ماهى است که خدا آن را بر ماههاى دیگر فضیلت داده و حرمت آن را عظیم نموده و گرامی داشتن روزه دار را در این ماه بر خود واجب گردانیده است.
پس گفتم یابن رسول الله اگر در باقیمانده این ماه روزه بدارم آیا به بعضى از ثواب روزهداران آن نائل مىگردم؟ فرمود: اى سالم هر کس یک روز از آخر این ماه را روزه بدارد خدا او را ایمن گرداند از شدت سکرات مرگ و از هول بعد از مرگ و از عذاب قبر و هر کس دو روز از آخر این ماه را روزه بگیرد از صراط به آسانى بگذرد و هر کس سه روز از آخر این ماه را روزه بگیرد ایمن گردد از ترس بزرگ روز قیامت و از شدتها و هولهاى آن روز و برات بیزارى از آتش جهنم به او عطا کنند. و بدان که براى روزه ماه رجب فضیلت بسیار وارد شده است و روایت شده که اگر شخصی قادر بر آن نباشد هر روز صد مرتبه این تسبیحات را بخواند تا ثواب روزه آن را دریابد: سُبْحَانَ الْإِلَهِ الْجَلِیلِ سُبْحَانَ مَنْ لا یَنْبَغِى التَّسْبِیحُ إِلا لَهُ سُبْحَانَ الْأَعَزِّ الْأَکْرَمِ سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزََّ وَ هُوَ لَهُ أَهْلٌ .
اعمال مشترک ماه مبارک رجب
اینها اعمالی است که انجام دادن آنها متعلق به همه ماه است و اختصاصى به روز معینی ندارد و آن چند مورد است :
1-در تمام ایام ماه رجب دعای ذیل را که روایت شده امام زین العابدین(علیه السلام) در حجر در غره خواندند، خوانده شود:
"یَا مَنْ یَمْلِکُ حَوَائِجَ السَّائِلِینَ وَ یَعْلَمُ ضَمِیرَ الصَّامِتِینَ لِکُلِّ مَسْأَلَةٍ مِنْکَ سَمْعٌ حَاضِرٌ وَ جَوَابٌ عَتِیدٌ اللَّهُمَّ وَ مَوَاعِیدُکَ الصَّادِقَةُ وَ أَیَادِیکَ الْفَاضِلَةُ وَ رَحْمَتُکَ الْوَاسِعَةُ فَأَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَقْضِىَ حَوَائِجِى لِلدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَىْءٍ قَدِیرٌ ."
2- دعایی را که از امام صادق(علیه السلام) روایت شده، خوانده شود:
«خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِکَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلا لَکَ وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلا بِکَ وَ أَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَکَ بَابُکَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِینَ وَ خَیْرُکَ مَبْذُولٌ لِلطَّالِبِینَ وَ فَضْلُکَ مُبَاحٌ لِلسَّائِلِینَ وَ نَیْلُکَ مُتَاحٌ لِلْآمِلِینَ وَ رِزْقُکَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصَاکَ وَ حِلْمُکَ مُعْتَرِضٌ لِمَنْ نَاوَاکَ عَادَتُکَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِیئِینَ وَ سَبِیلُکَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْمُعْتَدِینَ اللَّهُمَّ فَاهْدِنِى هُدَى الْمُهْتَدِینَ وَ ارْزُقْنِى اجْتِهَادَ الْمُجْتَهِدِینَ وَلا تَجْعَلْنِى مِنَ الْغَافِلِینَ الْمُبْعَدِینَ وَ اغْفِرْ لِى یَوْمَ الدِّینِ .»
3-از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که در ماه رجب این خوانده شود:
«اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ صَبْرَ الشَّاکِرِینَ لَکَ وَ عَمَلَ الْخَائِفِینَ مِنْکَ وَ یَقِینَ الْعَابِدِینَ لَکَ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْعَلِىُّ الْعَظِیمُ وَ أَنَا عَبْدُکَ الْبَائِسُ الْفَقِیرُ أَنْتَ الْغَنِىُّ الْحَمِیدُ وَ أَنَا الْعَبْدُ الذَّلِیلُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ امْنُنْ بِغِنَاکَ عَلَى فَقْرِى وَ بِحِلْمِکَ عَلَى جَهْلِى وَ بِقُوَّتِکَ عَلَى ضَعْفِى یَا قَوِىُّ یَا عَزِیزُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْأَوْصِیَاءِ الْمَرْضِیِّینَ وَ اکْفِنِى مَا أَهَمَّنِى مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.»
قابل توجه است که ادعیه دیگری نیز برای این ماه عزیز ذکر شده است که میتوانید به مفاتیح الجنان مبحث اعمال ماه رجب رجوع نمایید .
4- از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) روایت شده که: هر کس در ماه رجب صد مرتبه بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ» و آن را به صدقه ختم فرماید حق تعالى براى او به رحمت و مغفرت و کسى که چهار صد مرتبه بگوید بنویسد براى او اجر صد شهید عطا فرماید.
5- از نبی مکرم اسلام روایت است: کسى که در ماه رجب هزار مرتبه "لا إِلَهَ إِلا اللهُ" بگوید خداوند عز و جل براى او صد هزار حسنه عطا کند و براى او صد شهر در بهشت بنا فرماید .
6-روایت است کسى که در رجب در صبح هفتاد مرتبه و در شب نیز هفتاد مرتبه بگوید: "أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ" و پس از اتمام ذکر، دستها را بلند کند و بگوید: "اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِى وَ تُبْ عَلَىَّ" اگر در ماه رجب بمیرد خدا از او راضى باشد و به برکت ماه رجب، آتش او را مس نکند .
7- در کل این ماه هزار مرتبه ذکر: أَسْتَغْفِرُ اللهَ ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ مِنْ جَمِیعِ الذُّنُوبِ وَ الْآثَامِ " گفته شود؛ تا خداوند رحمان او را بیامرزد .
8-سید بن طاووس در اقبال از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) فضیلت بسیاری براى خواندن سوره قل هو الله أحد نقل کرده است که ده هزار مرتبه یا هزار مرتبه یا صد مرتبه در این ماه تلاوت شود. و نیز روایت کرده که هر کس در روز جمعه ماه رجب صد مرتبه سوره قل هو الله أحد را بخواند براى او در قیامت نورى شود که او را به بهشت بکشاند.
9-سید بن طاووس از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) روایت کرده که: هر کس در روز جمعه ماه رجب، مابین نماز ظهر و عصر، چهار رکعت نماز بگزارد و در هر رکعت حمد یک مرتبه و آیة الکرسى هفت مرتبه و قل هو الله أحد پنج مرتبه بخواند، و سپس ده مرتبه بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ» حق تعالى براى او از روزى که این نماز را گزارده تا روزى که بمیرد هر روز هزار حسنه به او عطا فرماید، و او را به هر آیهای که خوانده شهرى در بهشت از یاقوت سرخ و به هر حرفى قصرى در بهشت از دُرّ سفید دهد و تزویج فرماید او را حورالعین و از او راضى شود .
10-سه روز از این ماه را که پنجشنبه و جمعه و شنبه باشد روزه گرفته شود. زیرا که روایت شده هر کس در یکى از ماههاى حرام، این سه روز را روزه بدارد حق تعالى براى او ثواب نهصد سال عبادت بنویسد.
11-از حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت شده است که: هر کس در یک شب از شبهاى ماه رجب ده رکعت نماز به این نحو که در هر رکعت حمد و قل یا ایها الکافرون یک مرتبه و توحید سه مرتبه بخواند، خداوند گناهان او را میآمرزد.